عشق از آغاز مشکل بود و آسانش گرفت- عبدالمهدی نوری
- بهدست: Aryan
- دستهبندی: مطالب تفریحی
عشق از آغاز مشکل بود و آسانش گرفت- عبدالمهدی نوری
پورتال یک : لطفا عشق از آغاز مشکل بود و آسانش گرفت- عبدالمهدی نوری را در ادامه تماشا نمایید.
عشق از آغاز مشکل بود و آسانش گرفت- عبدالمهدی نوری
عشق از آغاز مشکل بود و آسانش گرفت
تا که در اوج بهاران برگ ریزانش گرفت
عمری از گندم نخورد و دانه دانه جمع کرد
عشق تو آتش شد و در خرمن جانش گرفت
ابرهای تیره را دید و دلش لرزید…باز
فالی از دیوان افکار پریشانش گرفت:
“یاری
اندر کس نمی بینم” غزل را گریه کرد
تا به خود آمد دلش از دوستدارانش گرفت
پس تو را نوشید و دستت را فشرد و فکر کرد–
خوب شد که شوکران از دست جانانش گرفت
چند گامی دور شد، اما دلش جامانده بود
آخرین ته مانده ی خود را به دندانش گرفت
داشت از دیدار چشمان تو برمی گشت که
گریبانش گرفت
تهیه و گردآوری : پورتال یک
امیدواریم که از عشق از آغاز مشکل بود و آسانش گرفت- عبدالمهدی نوری استفاده کافی را برده باشد.
بدون دیدگاه