خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۷ بخش اول
- بهدست: Aryan
- دستهبندی: مطالب تفریحی
خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۷ بخش اول
پورتال یک : لطفا در ادامه خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۷ بخش اول را ببینید.
خلاصه قسمت ۱۰۷ سریال لطیفه
خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۷ بخش اول
با رسیدن لطیفه و ایپک جلوی خونه آرتا ، پلین و آرتا هم از راه میرسنو با کمک هم میرن داخل منزل . یکم حال ایپک که بهتر میشه در حالی که روی مبل نشسته در خونه زده میشه . لطیفه درو باز میکنه و عمر بدون کوچک ترین مکثی خودشو پرت میکنه توی آغوش نامزدش ، در حالی که توی بغل همدیگن لطیفه میگه :
خوب شد اومدی .. عمر : نفهمیدم چطوری با ماشین تا اینجا اومدم ، طولانی ترین راه عمرم بود .. لطیفه : من خوبم ، نگران نباش ( پیشونیشونو میذارن روی هم ) .. عمر : واقعاً خوبی ؟ خوبی ؟ .. لطیفه : خوبم ، خوبم .. عمر ( با گرفتن صورت لطیفه تو دستاش ) : اگه یه تارِ مو از سرت کم بشه استانبولو داغون میکنم !
با این جمله حسرت ایپک چندین برابر میشه و مثه مرغی که خودش خاک بر سر خودش میریزه با بُهت ، ناراحتی و حسرت به عشق دو تایی عمر و لطیفه خیره میشه و دَم نمیزنه . یکم بعد عمر دست عشقشو میگیره و میرن جلوی در خونه تا صحبت کنن وقتی از زبون لطیفه میفهمه ایپک چیکار کرده میگه :
چی میگی ؟ ایپک ما رو نمیفروشه .. لطیفه : اما فروخته .. عمر : حتماً یه توضیحی براش داره .. لطیفه ( با حرص ) : آره حتماً یه توضیحی داره چون احتمال خطای من از احتمال خطای اون بیشتره نه ؟ .. عمر : من الآن همچین حرفی زدم ؟ .. لطیفه : نه میفهمم . به خاطر تو این مسئله ایپک بین ما خیلی حساسِ حتی اگه من زندگیشو نجات داده باشم بازم اولو آخر من مقصرم نه ؟ ( میخواد بذاره و بره ) .. عمر ( دستشو میگیره ) : لطیفه صبر کن ، دارم سعی میکنم درک کنم توأم یکم منو درک کن دیگه .. لطیفه : درک نمیکنم چون که امروز بدترین روز زندگی من بود . ایپک جلوی چشم داشت خفه میشد ممکن بود بمیره منم ممکن بود بمیرم با همه اینا به جای دلداری دادنو آروم کردن داری به من درس یاد میدی ؟ .. عمر : حق داری ، معذرت میخوام . خیلی مزخرف گفتم ببخشید .. لطیفه ( با قهر ) : درست ترین حرفی که امروز زدی همین بود .. عمر : یکم آروم باش ، حالا همه چیو از اول بهم بگو . اون مدرکی که ایپک به اونا داد چی بود ؟ .. لطیفه : نمیدونم ، ندیدم
چی میگی ؟ ایپک ما رو نمیفروشه .. لطیفه : اما فروخته .. عمر : حتماً یه توضیحی براش داره .. لطیفه ( با حرص ) : آره حتماً یه توضیحی داره چون احتمال خطای من از احتمال خطای اون بیشتره نه ؟ .. عمر : من الآن همچین حرفی زدم ؟ .. لطیفه : نه میفهمم . به خاطر تو این مسئله ایپک بین ما خیلی حساسِ حتی اگه من زندگیشو نجات داده باشم بازم اولو آخر من مقصرم نه ؟ ( میخواد بذاره و بره ) .. عمر ( دستشو میگیره ) : لطیفه صبر کن ، دارم سعی میکنم درک کنم توأم یکم منو درک کن دیگه .. لطیفه : درک نمیکنم چون که امروز بدترین روز زندگی من بود . ایپک جلوی چشم داشت خفه میشد ممکن بود بمیره منم ممکن بود بمیرم با همه اینا به جای دلداری دادنو آروم کردن داری به من درس یاد میدی ؟ .. عمر : حق داری ، معذرت میخوام . خیلی مزخرف گفتم ببخشید .. لطیفه ( با قهر ) : درست ترین حرفی که امروز زدی همین بود .. عمر : یکم آروم باش ، حالا همه چیو از اول بهم بگو . اون مدرکی که ایپک به اونا داد چی بود ؟ .. لطیفه : نمیدونم ، ندیدم
منبع : http://bbjon.ir
تهیه و گردآوری : گروه تفریحی تفریحی پورتال یک
امیدواریم که از خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۷ بخش اول استفاده مناسب را برده باشید.لطفا نظرات خود را با ما درمیان بگذارید.
بدون دیدگاه