اهل سنت داوطلبانه براي حاج حبيب يادواره برگزار ميكنند
- بهدست:
- دستهبندی: مطالب جدید
اهل سنت داوطلبانه براي حاج حبيب يادواره برگزار ميكنند
وبسایت تفریحی پورتال ۱ :: لطفا در ادامه اهل سنت داوطلبانه براي حاج حبيب يادواره برگزار ميكنند را ببینید.
۲۵ مهرماه مصادف با سومين سالگرد شهادت سردار حاج حبيب لكزايي جانشين سپاه سلمان استان سيستان و بلوچستان می باشد.
نویسنده : عليرضا محمدي
حاج حبيب سرداري بود كه بر قلوب رزمندگان و مردم محروم سيستان و بلوچستان حكم ميراند و گزافه نيست از حيث محبوبيت و مقبوليت او را چمران خطه جنوب شرق كشور بناميم. عشق و علاقه مردم اهل سنت به حاج حبيب باعث شده می باشد تا چند سال پس از شهادتش نيز به صورت خودجوش براي او يادواره بگيرند و از نيكيهايش شعرها بسرايند. اين روزها كه آوازه سرداران و سربازان خميني و خامنهاي كبير در گوشه و كنار جهان اسلام پيچيده و قلوب مستضعفان جهان دلگرم به انفاس ياوران عاشورايي انقلاب اسلامي می باشد، در گفتوگو با سلمان لكزايي فرزند شهيد، نگاهي بر زندگي و خصوصا خدمات فرهنگي شهيد لكزايي انداختيم كه ماحصلش را پيشرو داريد. در زندگي شهيد لكزايي فراز و نشيبهاي زيادي ديده ميشود، براي اينكه بيشتر با ايشان آشنا شويم، بخشي از زندگي سردار را بيان كنيد. حاج حبيب شهريور سال ۴۲ در سيستان به دنيا آمد و ۴۹ سال بعد بر اثر جراحات وارده از دوران دفاع مقدس، در يكي از بيمارستانهاي تهران به شهادت رسيد. سال ۵۷ كه اوج مخالفت مردم ايران در برابر رژيم طاغوت بود، پدرم تنها ۱۵ سال داشت. با اين وجود همراه پدربزرگم يك نوع محوريتي را در مسابقه با رژيم در قسمت اديمي سيستان ايجاد كرده بودند. اقداماتي چون پاره كردن عكس خاندان منحوس پهلوي از كتابهاي درسي و تدريس قرآن و توزيع عكس و رساله امام خميني بين انقلابيون و نوشتن شعار بر ديوارهاي روستا و مدرسه، از جمله كارهايي بود كه باعث شده شهيد لكزايي در صف نخست مبارزان انقلابي زابل جا بگيرد. آن ايام خانه پدر بزرگمان مركز آمد و شد و انقلابيون شده بود. پس از انقلاب اسنادي از پاسگاه اديمي به دست انقلابيون افتاد كه مشخص ميكرد پدر ايشان حجتالاسلام والمسلمين حاج آقاي اعتمادي نفر اول و پدرم نفر دوم ليست اعداميهاي قسمت اديمي بودند. خود شهيد بعدها تعريف ميكرد با وجود فاصله حدود ۱۰ كيلومتري ميان اديمي و زابل، به زابل ميرفت تا اعلاميههاي امام يا توضيحالمسائل ايشان را به دست ديگر مبارزان برساند. گويا اقدامات فرهنگي شهيد لكزايي از همان دوران جنگ تحميلي خودش را به شكل بارزي نشان داده بود، آن هم در موضوع اعزام رزمندهها به جبهه؟ شخصيت پدرم به گونهاي بود كه در قسمت سيستان نفوذ كلام بسيار زيادي داشت، بنابراين ايشان با شروع جنگ تحميلي با حضور در روستاها مردم و جوانان را براي رفتن به جبهه ترغيب ميكرد. آن زمان در استان محرومي چون سيستان و بلوچستان كه فاصله زيادي هم از جبهههاي جنگ داشت، اطلاع رساني صحيح و جذب عمومي براي كمك به جبههها، مهم بود به اين دليل فرماندهان زمان، سعي داشتند پدر را در پشت جبهه نگه دارند تا از جاذبه خودش براي اين امر استفاده كند. روزي از يكي از فرماندهان سابق پدرم سؤال كردم چرا به حاج حبيب اجازه جبهه رفتن نميدادند، اين چندباري كه ايشان به جنگ رفت چگونه بود؟ ايشان جواب داد او بسيار مراجعه ميكرد تا به جبهه برود و مجموعه فرماندهي و عمليات هر بار ميگفت دفعه بعد. دست آخر مجبور ميشديم حاجي را به صورت مقطعي به جبهه بفرستيم. يا اينكه خودش به مردم ميگفت ما و شما با هم به جبهه ميرويم. وقتي جلوي ايشان را ميگرفتيم، ميگفت من به رزمندگان قول دادهام، بگذاريد به قولم عمل كنم. به اين ترتيب پدرم علاوه بر حضور در جبههها در اعزام خيلي از هم استانيهايمان نقش ارزندهاي داشت. در اين گفتوگو قصد داريم بيشتر به فعاليتهاي فرهنگي شهيد لكزايي توجه كنيم. پس از پايان جنگ، اقدامات فرهنگي شهيد چه بود؟ فعاليتهاي فرهنگي شهيد لكزايي پس از جنگ نيز همواره با اسم کوچک رزمندگان و خصوصا شهداي انقلاب و دفاع مقدس گره خورده بود. به عنوان نمونه ايشان در گلزار شهداي رسول اكرم(ص) شهرستان نميروز يك مركز فرهنگي تشكيل داده بود كه در آن انواع و اقسام فعاليتهاي فرهنگي، اجتماعي، ورزشي و علمي صورت ميگرفت. اين مركز در حال حاضر به شكل يك حسينيه بزرگ و با اسم کوچک مجتمع فرهنگي شهيد لكزايي به فعاليتش ادامه ميدهد. خود شهيد در زمان حيات ۱۱۴ عضو براي هيئت امناي مركز فرهنگي تعيين كرده بود كه نشان از گستردگي كار داشت. از برگزاري كلاسهاي ورزشي و مسابقات گرفته تا آموزش كامپيوتر و موارد درسي، علمي و… همگي تحت لواي گلزار شهداي رسول اكرم(ص) رنگ و بوي شهدا و ارزشهاي عاشوراي انقلاب اسلامي ميدادند. موارد بسيار و متعدد ديگري هم از فعاليتهاي فرهنگي شهيد وجود دارد. يك نمونه از اين فعاليتها همان مديريت بنياد مهدويت سيستان و بلوچستان می باشد؟ بله، پيشنهاد مديرعاملي اين بنياد از طرف خود دوستان به پدر شده بود و اين هم به دليل وجهه فرهنگي شهيد بود. به زعم حاج آقاي زرگر و ساير مسئولان بنياد مهدويت در تهران، شهيد لكزايي با اقدامات خوبي كه انجام داده بود، باعث شد تا در زمان حياتش، بنياد مهدويت استان ما جزو سه بنياد مطرح كل كشور شود. شهيد لكزايي در استان شما به حبيب دلها معروف می باشد، ارتباط جوانان و مردم با ايشان چطور بود؟ ميتوانم سؤال شما را اينطور پاسخ بدهم كه شهيد لكزايي آبرو و اعتبارش را در استان سيستان و بلوچستان تنها به واسطه درجه و مسئوليتش به دست نياورده بود. اگر ميبينيم كه پس از گذشت سه سال از شهادتش، مردم قسمت چه شيعه و چه سني به شكل خودجوش يادوارههايي براي ايشان برگزار ميكنند، به دليل همين محبوبيت می باشد. مردمداري از خصوصيات ويژه شهيد لكزايي بود. اخلاق ايشان به گونهاي بود كه هر كسي مشكلي را با او مطرح ميكرد، با حوصله به حرفهايش گوش ميداد. اگر رفع مشكل او منافي مصلحت نظام و رهبري نبود، اقدام به رفع آن ميكرد و جالب اينكه تا رسيدن به حصول نتيجه، مشكل مراجعهكنندگان را دنبال ميكرد و اينطور نبود كه فقط توصيه يا دستوري صادر كند. همين رفتارهايش باعث ميشد كه مردم قلبا حاجي را دوست داشته باشند. در سيستان و بلوچستان اهل سنت بسياري زندگي ميكنند، مشاهده شهيد لكزايي به وحدت بين اقوام در اين استان چه بود؟ حاج حبيب يك مشاهده فرا قوميتي داشت. ببينيد، ما گاهي به فكرمان ميرسد عدالت يعني اگر ۵۰۰ سبد كالا براي محرومان داريم، ۲۵۰ تا را به محرومان سني و ۲۵۰ تا را به محرومان شيعه بدهيم. اما عدالت از نظر شهيد با سياسي كاري قاطي نبود، ميگفت اگر در يك قسمت همه ۵۰۰ نفر مستمند و محروم سني هستند، بنابراين همه سبدهاي كالا را بايد به آنها بدهيم يا بالعكس. اعتقاد داشت ملاك نيازمندي افراد می باشد نه مذهب و قوميتشان. از سوي ديگر ايشان در بازديدهاي قسمتاي و محلي كه داشت، همراه مردم ميشد و اعتقاد درونياش بود كه دل اهل سنت با انقلاب می باشد و به آنها اعتماد ميكرد و پاسخ اعتمادش را نيز ميگرفت. اگر به قسمتاي ميرفت و براي شهيد در مساجد شيعيان برنامه سخنراني ترتيب داده شده بود، حتماً به مساجد اهل سنت هم ميرفت. يا به پايگاههاي مقاومتشان سر ميزد. با اهل محله همراه ميشد و نفس به نفس، حرفها، مشكلات و دغدغههايشان را شنوا ميشد. اثرات رفتار سردار لكزايي هم اكنون در يادوارههايي كه اهل سنت برايشان برگزار ميكنند مشخص ميشود. تا سال گذشته در چندين منظقه سنينشين براي شهيد يادواره برگزار ميشد، اما امسال براي اينكه عزيزان اذيت نشوند، درخواست كرديم تا سالگرد شهيد به صورت يك جا و متمركز در منظقه خاش برگزار شود. گويا شعراي اهل سنت قسمت اشعاري نيز در رثاي شهيد لكزايي سرودهاند؟ بله، چندين شاعر اشعاري را در خصوص شهيد لكزايي سرودهاند. يك نمونهاش آقاي نصرالله كُرد می باشد كه شهيد را به كوه تفتان تشبيه كرده بود. كوه تفتان بلندترين قله قسمت می باشد و تشبيه حاج حبيب به آن، نشان دهنده اهميتي می باشد كه شهيد لكزايي در افكار مردم بومي قسمت دارد. توجه به خانواده شهدا از فعاليتهاي فرهنگي می باشد كه مورد توجه و اهتمام مقام معظم رهبري نيز می باشد، شهيد لكزايي نسبت به اين موضوع چه ديدي داشت؟ در سيستان پدر شهيدي نيست كه جاي بوسه سردار لكزايي بر دستانش نباشد. او خدمت به خانواده شهدا را افتخار خود ميدانست، امكان ندارد پدر و مادر شهيدي بگويد سردار لكزايي را نميشناسم يا سردار به ما سر نزده می باشد. اينطور هم نبود كه تشكيلاتي و با دوربين و تبليغات سراغ خانواده شهدا برود. پدر شهيدان خدري، پدر سرلشكر حاج قاسم ميرحسيني جزو اين خانوادهها بودند. حاج حبيب بعد از مجروحيتي كه پيدا كرد، ميگفت تمام وجودم وقف نظام و مردم و سپاه می باشد. همواره به ما توصيه ميكرد كار را براي رضاي خدا انجام دهيم. ميگفت اگر كاري انجام ميدهيد ببينيد رضايت خدا در آن هست يا نه. عزت شما در كاري می باشد كه رضايت خدا را به دنبال داشته باشد. محبوبيت شما در اين دنيا و آن دنيا در كاري می باشد كه با رضايت پروردگار انجام ميشود. شهادتشان چطور رقم خورد؟ پدرم جانباز ۷۷ درصد بود. در جبهههاي دفاع مقدس چندين بار به شدت مجروح شده بود. هنگام شهادت حدود ۶۰ تركش در تن داشت و افتادگي پلك چشم راستش كه در تمامي عكسهايش نمايان می باشد، ناشي از وجود تركشي بود كه در چشمش داشت. حتي در قسمت شلمچه طوري مجروح شده بود كه همرزمان خيال كرده بودند پدر شهيد شده و شهادتش را به خانواده هم اطلاع داده بودند. فعاليتهاي شهيد با وجود اين همه مجروحيت به يك معجزه شبيه بود. خودش ميگفت خدا به من عمر دوباره داده تا بتوانم خدمت كنم. ايشان ميتوانست به راحتي در تهران يا شهرهاي بزرگ ديگر زندگي كند، اما به قول خودش در تنگه احد انقلاب يعني در استان سيستان و بلوچستان ماند و خدمت به مردم را فرصتي براي خودش دانست. عاقبت نيز ۲۵ مهرماه بر اثر مجروحيتهاي دوران دفاع مقدس به شهادت رسيد. گويا شهيد لكزايي پدر شهيد نيز بود؟ برادرم شهيد مسلم لكزايي همراه عمويم و همين طور شهيد نعمتالله پيغان، داماد حاج آقا جزو آسيبديدگان ماجراي تروريستي تاسوكي بودند. برادرم و داماد حاج آقا در همان محل توسط عوامل ريگي ملعون به شهادت رسيدند و عمويم هم به اسارت درآمده بود كه بعدها آزاد شد. شهيد لكزايي با وجود شهادت پسرش و جراحات بسياري كه در تن داشت، يك بار هم گله و شكايت نكرد و هميشه خودش را وامدار انقلاب و مردم ميدانست. او عمري خدمت كرد و عاقبت شهادت مزد يك عمر تلاش و زحماتش بود.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۴ – ۱۳:۳۴
اهل سنت داوطلبانه براي حاج حبيب يادواره برگزار ميكنند
منبع : وبسایت پورتال یک
لطفا نظر خود را درباره اهل سنت داوطلبانه براي حاج حبيب يادواره برگزار ميكنند با ما در میان بگذارید.
بدون دیدگاه