دانلود خلاصه ی سریال ماندگار قسمت ۱۳۱
- بهدست: Aryan
- دستهبندی: مطالب تفریحی
دانلود خلاصه ی سریال ماندگار قسمت ۱۳۱
پورتال یک : شما را به دیدن دانلود خلاصه ی سریال ماندگار قسمت ۱۳۱ دعوت میکند.
شما می توانید این مطالب با ارزش یعنی دانلود خلاصه ی سریال ماندگار قسمت ۱۳۱ را در ادامه ببینید.
هارون تو سالن نشسته و روزنامه میخونه که چشمش به عکس ادا میفته با تعجب متن خبر رومیخونه که یه دفعه باران با گریه میاد و میگه من پیش صینم نمیخوابم اون اذیت میکنه.صینم میگه دروغ میگه.هارون باران رو بغل میکنه و میگه پیش من میخوابی.بعد ازرفتن اونا ایشیل به صینم میگه تو مشکلت چیه؟صینم میگه مسکلم این خانوادس البته اگه بشه اسمشو خانواده گذاشت.باران پیش هارون گریه میکنه و واسه پارچه پاره شده ناراحته و میگه مال مامانم بود.ادا تو دفتر کارش نشسته و به عکس سه نفریه خودش و باران و هارون مشاهده میکنه و باهاشون حرف میزنه.روز بعد همه درتکاپوی افتتاح مغازه ادا هستن که کمال خان به ادا زنگ میزنه و میگه ادرس هتل اجه رو پیدا کردم و ادا با عجله میره.اجه تو هتل با باتوو نشسته و به باتوو میگه اگه هارون نفهمه من عاشقشم میرم و همه چی رو بهش میگم.باتوو میگه تو چیزی نمیگی ولی بهت پیشنهاد میکنم هارون و مجبور کنی برگردین چون اگه ادا رو ببینه بعید نیست دوباره عشقشون شروع بشه.همین موقع ادا از درهتل وارد میشه و میاد به اجه میگه هارون کجاس تو اونو دیدی.اجه میگه نه من ندیدمش.ادا میگه دروغ میگی همتون دروغ میگیناجه یادش میاد روزی که ادا اومده بود فرودگاه دنبال هارون و باران،اونو دیده ولی به روی خودش نیورده و به هارون هیچی نگفته.ادا با اجه بحث میکنه و از هتل میره بیرون.ازطرف دیکه هارون با دوستش تو رستوران نشستن و راجع به مساعل شرکت حرف میزنن که باتوو و آراز هم میان همون رستوران و باتوو با دیدن هارون میره سمتش واراز رو بهش معرفی میکنه و میگه که اراز رییس جدید شرکته.هارون محل باتوو نمیزاره ولی با آراز دست میده.باتوو به هارون میگه ما نمیخواستیم اینجوری تموم بشه.هارون میگه برعکس تازه شروع شده من دارم تحقیق میکنم که چطوری شرکتو ازدستمون دراوردی ومیره.بعد از رفتن هارون،آراز به باتوو میگه تو که گفتی مشکلی نیست نکنه بی عدالتی شده باشه چرا اینطوری حرف میزد؟باتوو میخنده و میگه نه مشکلی نیست خیالت راحت.بوراک میره دنبال صینم که ایشیل میاد تو حیاط و خیلی صمیمی با بوراک احوالپرسی میکنه و میگه حالت خوبه دکترتو سروقت میری؟بوراک میگه اره ولی حال قلبم خوب نیست.ایشیل با خنده میگه عزیزم ما طلاق گرفتیم واسه قلبت یه قشنگ دیگه پیدا کن و میکه معلم صینم گفته باید ببریمش پیش روانشناس بوراک میگه دختر من مشکلی ندارهایشیل میگه ولی باید جدی بگیریم.صینم میاد و احوالپرسی باباش رو با پرخاش جواب میده و بوراک با تعجب نگاهش میکنه.هارون ازخونه میاد بیرون که با بوراک روبه رو میشه و بوراک باهاش احوالپرسی میکنه و هارون بهش میگه دارم واسه شرکت تحقیق میکنم اگه تو هم دستی داشته باشی کاری میکنم واسه زودتر مردن آرزو کنی ومیره.اجه به هارون زنگ میزنه و میگه ادا امروز اومده بود اینجا و سراغ شمارو میگرفت بهتر برگردیم هارون.هارون میگه واسه اون تصمیمو عوض نمیدم اون دیگه تو زندگی من و باران جایی نداره.ترکان تو اتاقش نشسته و عکس جمیل رو مشاهده میکنه و گریه میکنه و یادش میاد که یه بار برای ملاقات جمیل رفته زندان و نگهبان یه نامه ازطرف جمیل بهس داده که جمیل دراون نوشته من لیاقت ندارم همسرتو وپدر بچه ها باشم اگه یه ذره برات ارزش دارم هیچوقت سراغ من و نگیرید.شب افتتاحیه شده و ادا حسابی به خودش رسیده و با حیات خانم مشغول اماده کردن لباساس.جمیل با ماشین وارد یه خونه شیک شده و میره داخل.خدمتکار آراز که یه جورایی مثل مادر آرازه براش شام اماده کرده که باتوو از محل افتتاحیه به آراز زنگ میزنه و.بهش اصرار میکنه تا به افتتاحیه برهآراز راضی میشه و تصمیم میگیره بره.جمیل تو اشپز خونه همون خونه درحال غذا خوردنه که خدمتکار آراز میاد و میگه آراز خان میخواد بره.جمیل سریع بلند میشه که برسونش خدمتکار بهش میگه حالا غذاتو بخور من به خاطر تو این غذارو درست کردم جمیل با لبخند تشکر میکنه و میره.آراز به جمیل میگه لازم نیست تو بیای میخوام برم افتتاحیه مغازه دخترت میدونم نمیخوای رو در رو بشین.جمیل میکه نه این کار منه خودم میرسونمتون و مشخص میشه جمیل راننده آرازه.مراسم افتتاحیه شروع شده و ملدا و فردا و ترکان با افتخار و غرور به مدلا مشاهده میکنن.آراز میرسه به مراسم و میره پیش باتوو.ملدا به مامانش میگه این همون کسیه که بابا پیشش کار میکنه.ترکان میگه پس حتما الان بابات دم دره.ملدا میکه فکر نکنم حتی وقتی هم میاد شرکت منو ندید میگیره.هارون سوار ماشین میشه و میره به سمت افتتاحیه که یه دفعه به خودش میاد و میگه تو چکار میکنی چرا با یه عکس اینجوری میشی کاشکی هیچوقت برنمیگشتم کاشکی با اون تو یه شهرستان نبودم کاشکی هنوزم انقدر…و با عصبانیت به راهش ادامه میده
پایان
منبع : http://bbjon.ir
تهیه و گردآوری : گروه تفریحی تفریحی پورتال یک
امیدواریم که از دانلود خلاصه ی سریال ماندگار قسمت ۱۳۱ استفاده مناسب را برده باشید.لطفا نظرات خود را با ما درمیان بگذارید.
بدون دیدگاه