دانلود خلاصه سریال حکایت کهنه قسمت بیستم
- بهدست: Aryan
- دستهبندی: مطالب تفریحی
دانلود خلاصه سریال حکایت کهنه قسمت بیستم
پورتال یک : شما را به دیدن دانلود خلاصه سریال حکایت کهنه قسمت بیستم دعوت میکند.
شما می توانید این مطالب با ارزش یعنی دانلود خلاصه سریال حکایت کهنه قسمت بیستم را در ادامه ببینید.
قسمت بیست
چنگیز خبر مردن یونس رو به مراد می گه و اونم میگه: تو منودیگه قبول نداری چیزی نمی گی قبلا اگه کسی رو میخواستی بکشی به من می گفتی
و کسب اجازه میکردی تو به من بی اعتماد شدی باید میذاشتی مارو به نقابدار برسونه اما اونو کشتی. ضمنا شماره نیلوفر رو که داری پیگیری کن ببین این چند وقته با کی حرف زده
مته و ترکان در حال دویدن هستن ،ترکان : نمی خوای از دیشب تعریف بکنی ؟ مته: چیزی وجود نداره همه چی بد پیش میره . گوشی مته زنگ میخوره و اون از ترکان فاصله میگیره مته: دیگه به من زنگ نزن .صدا(چی شده مته ) مته: فکر کن منصرف شدم ، فکر کن دیگه نمی خوام حرف بزنم .صدا(مته) مته : دیگه تموم شد دیگه بهم زنگ نزن. و گوشی رو قطع میکنه . ترکان: چی شده ؟ مته : هیچی بریم . صدری که از سرکار برمیگرده مته رو همراه ترکان می بینه . اسرا پایین میاد : پس این پسره کجاست ؟ پامیر: سلام من چند روزی همراهتون هستم . اسرا: مته کجاست ؟ هر چی زنگ میزنم تلفنش خاموشه …کی گفته تو بیای بابام. اسرا با صدای بلند پدرش رو صدا میزنه . پامیر: اسرا خانم پدرتون در جریان نیست یه وضعیت اضطراری پیش اومده . مراد از پله ها پایین میاد می پرسه : دخترم چرا داد میزنی چی شده ؟اسرا: آقا مته رفته ،آقا پامیر اومده چرا الانباید از این موضوع باخبر بشم . مراد : چیزی که مهمه امنیت توئه دخترم . مراد ،پامیر رو میبره بیرون . مراد: مته کجاست ؟ پامیر: یه کاری براش پیش اومد . مراد: دروغ نگو اون از چنگیز وکاراش این از مته این از تو من همیشه آخرین نفرم که باخبر میشه . اسرا همراه پامیر به دانشگاه میره.
مته و ترکان جلوی در خونه مته مشغول صحبت هستند که صدری میاد و میگه جایی کار دارم تو هم برو بالا .بعد از رفتن ترکان صدری رو به مته : با تو کار دارم پسر جون. چنگیز تماس های تلفنی نیلوفر رو از شخصی میگیره و در مقابل به اون پول میده .
صدری : ما با هم حرف زدیم ،نزدیم ،از خونه ام ، دخترم فاصله بگیر منم تا حدی صبر دارم .مته : مشکلت چیه ؟ صدری: دیشب…. مته : دیشب تو هم اونجا بودی تو کندن قبر اون پسر تو هم دست داشتی ،خیلی دوست دارم بدونم اونقدر که منو مقصر میدونی خودتم میدونی ؟ صدری: تو منو نمی شناسی ؟ مته: تو هم منو نمی شناسی من هیچ اسیبی به ترکان نمی رسونم و نمیدارم کسی هم به اون آسیب برسونه . صدری: من دخترم رو می شناسم فکر کردی اگه بدونه تو چه غلطی میکنی تو صورتت دیدن هم میکنه . مته : متعجبم که تو صورت تو چه جوری دیدن میکنه تو قبلا پلیس بودی خدا میدونه چه جوری وارد شرکت بزتپلیا شدی ،تو شبیه چنگیز نیستی حتما یه داستان برای خودت داری ممکنه مجبور بوده باشی به نظر برسد یه اشتباهی کردی خواستی اونو تموم کنی به خاطر خونوادت به خاطر دخترات . صدری: اگه چیزی میدونی واضح بگو ؟ مته: من چیزی نمیدونم فقط چیزایی که میبینم تو هم ببین .منم شبیه چنگیز نیستم و نمی تونم باشم و دوست دارم یه آدم پاک از من بازجویی بکنه نه تو. صدری از اونجا میره . مته به دیدن عمر میره و فیلم رو ازش میگیره و عمر به مته میگه که اون و راغب یه قسمت از فیلم رو دیدیم . و از مته عذرخواهی میکنه . صدا(حالت چطوره ترکان) ترکان: تو اسم کوچک منو میدونی ولی من نه و این عادلانه نیست .صدا(اسمم رو که گفتم وجدان) ترکان: منظورم اسم کوچک واقعیه صدا(باورکن این واقعیه میخوام به نیلوفر یه خبر بدی تو دستم چیزی دارم که متعلق به اونه که میتونه خیلی کمکش کنه ، بهش بگو) مته سر قبر پدرش نشسته و با اون درد و دل میکنه .
صدری در خونه مته میره و با آسیه صحبت میکنه . صدری: نمی خوام مته دیگه دخترم رو ببینه . آسیه : این چه حرفیه اونا دیگه بچه نیستند رابطشون خیلی هم قشنگه . صدری: اصلا قشنگ نیست من میدونم چی برای دخترم خوبه و چی بد ،مته دیگه حق نداره دخترم رو ملاقات کنه اینو به خودشم گفتم . آسیه : من هیچکدوم از این حرفا رو نمی تونم به نوه ام بگم راجع به ترکان حرف زدن هم کار من نیست این بچه ها خودشون عاقل و بالغند و به من و شما هم هیچ ربطی نداره .
صدری: من گفتنیهارو گفتم من لقمه خوب رو تو دهن گرگ نمیذارم .. زکیه از راه میرسه و می پرسه : صدری اینجا چکار داری؟ زکیه از اسیه عذرخواهی میکنه و همراه صدری بالا میره .
دو نفر توی دانشگاه اسرار رو زیر نظر دارند.مته از سرقبر پدرش بلند میشه که متوجه ماشین نیلوفر میشه پشت درخت پنهان میشه و می بینه نیلوفر سرخاک پدرش میاد . ترکان به نیلوفر میگه که اون شخص (وجدان) چیزی رو که دنبالش هستید رو به شما میده و در مقابل چیزی اط شما میگیره.
منبع : http://bbjon.ir
تهیه و گردآوری : گروه سرگرمی تفریحی پورتال یک
امیدواریم که از دانلود خلاصه سریال حکایت کهنه قسمت بیستم استفاده مناسب را برده باشید.لطفا نظرات خود را با ما درمیان بگذارید.
بدون دیدگاه