داستان جالب استاد مکانیک
- بهدست: Aryan
- دستهبندی: مطالب تفریحی
داستان جالب استاد مکانیک
لطفا در ادامه را داستان جالب استاد مکانیک را ببینید.
استاد مکانیک داشت سرسیلندر یک ماشین هیوندا را باز می کرد که چشمش به یک جراح سر شناس قلب افتاد که به داخل تعمیرگاه می آمد. جراح داخل شد و منتظر ماند تا مکانیک بیاید و نگاهی به ماشینش بیندازد. ناگهان مکانیک با صدای بلند گفت « سلام دکتر، می خواهی یک نگاهی به این موتور بیندازی؟» جراح که قدری متعجب شده بود، نزدیک تر رفت و کنار هیوندا ایستاد.
مکانیک کمر راست کرد و دست هایش را با یک تکه پارچه پاک نمود و گفت «دکتر، به این موتور مشاهده کن. من قلبش را باز کردم و والف ها را بیرون آوردم و هر قسمتی را که آسیب دیده بود یا تعمیر یا عوض کردم و بعد هم همه چیز را سر جای خودش گذاشتم و حالا ماشین مثل روز اولش کار می کند. اما یک سؤالی دارم. چطور هست که من باید فقط سالی بیست و چهار هزار دلار در آمد داشته باشم و شما سالی یک ملیون و هفتصد هزار دلار، و این در حالی هست که هر دو اصولا یک کار را انجام می دهیم؟» جراح مکثی کرد و به بغل ماشین تکیه داد و آهسته زیر گوش مکانیک گفت « اگر مردی این کار را وقتی موتور روشن هست انجام بده! »
گردآوری و ویرایش : وبسایت پورتال ۱
با نظر دادن خود درباره پست داستان جالب استاد مکانیک ما در جهت فعالیت بهتر وبسایت تشویق نمایید.
بدون دیدگاه