خلاصه ی قسمت ۱۰۹ سریال لطیفه

خلاصه ی قسمت ۱۰۹ سریال لطیفه

پورتال یک : لطفا در ادامه خلاصه ی قسمت ۱۰۹ سریال لطیفه را ببینید.

خلاصه قسمت ۱۰۹ سریال #لطیفه با پیدا شدن یه سری آدرس از عارف ، آدمِ طاهر دیندار اکیپ پلیس به محل میرسن . با نقش بازی کردن تولگا و جا زدن خودش به جای پیکِ حملِ پیتزا وقتی به داخل ماشین برمیگرده میگه که عارفو پیدا کردن و آدرسو درست اومدن . خبر که به عمر میرسه به لطیفه میگه : بچه ها آدرس عارفو پیدا کردن ، الآن میریم اونجا . اونو که پیدا کنیم طاهرم به چنگمون میوفته اون زمانِ که خواهرت نجات پیدا میکنه .. لطیفه : اگه از اول همه چیو گفته بودی وضعمون این نبود .. عمر : حق داری . اشتباه کردم اما بهت قول میدم ، به قیمت جونمم باشه خواهرتو نجات میدم .. لطیفه ( با ناراحتی ) : میخوام یکم تنها باشم ! از طرفی بی تابی ایپک توی ماشین برای دستگیری عارف و اینکه چرا دستگیرش نمیکنن باعث میشه آرتا آرومش کنه اما با طعنه بگه : جوجه این اسم یاز همون اسمی نبود که قرار بود وقتی تو و عمر بچه دار شدید بذارین روش ؟ .. پلین : در مورد چیزی هست که مخفی کرده باشی ؟ مثلاً در مورد پدرش .. ایپک : شما چی میخواید بگید ؟ .. آرتا : میگیم هر چی هست که به ما نگفتی بگو . تو وعمر دوستای ما هستید ، نمیخوایم جفتتون ناراحت باشین .. | اداره پلیس | بعد از صحبت های ندرت با حسین دمیر در مورد گرفتن دی ان ای و فهمیدن اینکه یاز پسر عمر هستش یا نه حسین دمیر بازم کار خودشو میکنه . با تماسی که با ندرت میگیره خبر از گرفتن سرهات شوهر ایپک میده مسئله که طبعات بد خودشو به همراه داره .. با اضافه شدن عمر به اکیپ همگی به سمت خونه عارف حمله میکنن . با احتیاط وارد ساختمون میشن ، در اتاق که توسط عمر با لگد باز میشه با فریاد سر عارف که روی تخت دراز کشیده میگه : تکون نخور ، پلیس ! .. ایپک : سلام ، چه خبر ؟ انگار از اون شب تا حالا بهت بد گذشته .. عارف : منو بُکشین . همینجا بزنین تو سرم واِلا اونا میکشنم .. آرتا : بِبُر صداتو . بلند شو .. عمر : اونایی که میگی کیَن ؟ طاهر ؟ ماشاا.. همتون تا اسم طاهرو میشنوید زبونتونو قورت میدین ( خطاب به اکیپ ) میبینید ؟ یه آدمو همینجوری بدون محافظت ول کردن اینجا ولی نترس زیاد خستت نمیکنیم . هر کاری بگیم همون کارو میکنی اما طاهر چیزی نمیفهمه .. عارف : من طاهر نمیشناسم .. عمر : خب بابا ، فهمیدم طاهرو نمیشناسی . طاهرو که نه یکی دیگه رو ازت میخوام .. عارف : کیو میخوای ؟! چند دیقه بعد توی سالن خونه عارف ، پلین از طریق لپ تاپ چی پی اس رو فعال میکنه . عمر گوشیو میده به عارفو ازش میخواد با سرهات حرف بزنه ، صحبتی طولانی که بتونن ردیابیش کنن ولی عارف با پرو بازی میگه : این همه مدت چی بگم به یارو ؟ میفهمه نقشه کشیدید .. عمر : میخوای من حرف بزنم ؟ بهت یاد میدم که چجوری یه آدمو به حرف میارن اما بعدش دَکو دهنتو خورد میکنم . نظرت چیه ؟ .. عارف : آره حرف بزن ، رابطت با سرهات خوبه . داداش سرهات گفته به موقع زن داداشو ( ایپک ) ازت گرفته ! حرف از دهن عارف در نیومده که عمر محکم میکوبه تو دهن عارف و سرو شکلشو بهم میریزه اما بازم با بچه پرو بازی میگه : یه طوری بزن که چونه برام نمونه واسه حرف زدن .. آرتا ( بعد از آروم کردن عمر ) : بگیر این گوشیو انقدم مزه نپرون .. چند دیقه بعد با زنگ عارف گوشی برداشته میشه و سرهات میگه : الو ؟ .. عارف : داداش سرهات ، عارفم .. سرهات : منتظرت بودم . کار دیشب چی شد ؟ رئیس خوشحال شد ؟ رئیس که حله داداش اما کار تو نصفه موند . نتونستم دختره رو بُکشم .. سرهات : چطوری نصفه موند ؟ مگه نگفتم دختره رو بُکشید ؟ .. عارف : نگران نباش داداش ، میکُشمش یعنی نصفه نمیمونه . داداش یارو از چند تا آدم حرف میزد ، قرارِ واسه قمار از دُبی بیان .. سرهات : اول بیان بعد حرف میزنیم ، اونجایی پسر ؟ حرف بزن پسر .. عارف : اِ چیزِ پس من سلامتو به رئیس میرسونم .. سرهات : حتماً برسون فقط من الآن کار دارم ، خسته نباشی .. عارف : توأم داداش .. بالأخره رد سرهات زده میشه و اکیپ خوشحال از اینکه تونستن یه قدم مثبت بردارن هم نسبت به سرهات که میدونن آدم طاهره هم به یاز پسر ایپک . خوشحالی که به نظر برسد با شناخت ذات حسین از بین بره . حسینی که توی خونه در حال آماده شدنه برای ادامه کثافتکاریاش ، مشغول بحث با ملک میشه و بازم با زبون تندش دل همسرشو میکشنه ولی از همه جا بی خبره موقع برداشتن کتش گوشیش از توی جیب میوفته زمینو پشت سر گوشی فلشی که داخل فیلم خودش شب قتل بهار هست قِل میخوره و میره زیر کمد لباساش بدون اینکه متوجه بشه ! چند دیقه بعد در حالی که ملک حرص میخوره پیرهن حسینو پرت میکنه جایی که فلش افتاده ، تصمیم میگیره برشداره از روی زمین اما به محض اینکه لباسو میزنه کنار چشمش میوفته به فلش . از روی زمین برشمیداره و حالا دیگه کل زندگی حسین دست زنی افتاده که با پست فطرت بازیاش تا همین چند دیقه پیش دلشو میکشست ! نیمه شب اکیپ میرسن به محل ردیابی شده . به آرومی نزدیک خونه میشن ولی عمر دستور شروع عملیاتو میده ولی اجازه اومدن به ایپکو نمیده چون هم زخمی هستش اما ممکنه به خاطر احساسات مادرانه اش همه چیزو خراب کنه . سه نفری وارد محوطه خونه میشن ، با احتیاط اولین مأمور جلوی درو از پا در میارن ، در که باز میشه عمر فریاد میکشه : پــــلـــــیــــس ! کل خونه رو وجب به وجب میگردن اما نه کسی هست نه اثری از بچه پیدا میشه . عمر در حال ترک طبقه بالاس که با شنیدن یه صدای کوچیک برمیگرده ، وارد یکی دیگه از اتاقا میشه بعد از چک کردن همه جا تصمیم میگیره در کمد که نیمه باز هستشو باز کنه . در کمد که باز میشه میبینه یه زن مسن یاز رو تو بغلش داره و با گذاشتن دستش روی دهنش نمیذاره تا صداش در بیاد .. با فریاد های عمر سر این زن بچه رو خوشحال ازش میگیره و میبره تا برسونه به مادرش . بچه ای که قرار بود حاصل عشق عمر و ایپک بشه حالا از کس دیگه تو بغل عمر نجات پیدا میکنه و به دستای مادرش سپرده میشه . هنوز شادی گرفتن یاز تکمیل نشده که گوشی عمر زنگ میخوره جواب میده و میگه : الو ؟ .. سرهات : سلام عمر خان ، سالای زیادی گذشته . دیگه منو نمیشناسی .. عمر : کی هستی ؟ .. سرهات : سرهاتم . رفتی خونم ، بچمو برداشتی زنمم الآن کنارته . بدون که خیلی عصبانی شدم .. عمر ( با تمسخر ) : ای وای حالا میخوای چیکار کنی ؟ .. سرهات : یه بار رو به رو شدیم با هم . تو چشام دیدن کردی ، باید یادت باشه که چه آدم مصممی هستم . چیزیو که بخوام به زورم که باشه میگیرم .. عمر : ولی من همچین چیزی یادم نمیاد اعتماد به نفس عمر ستودنیِ اما تا وقتی که حقیقتو نمیدونه . حقیقتی که نشون میده لطیفه توسط سرهات دزدیده شده هنوز توی خودش که آدم سرهات با برداشتن دستش از روی دهن لطیفه ، این دختر فریاد میکشه : عــــمـــــر ، عمر میشنوی ؟ .. سرهات : نگران نباش . حالش خوبه ، بالأخره مهمونمونه . هه هه هه خب عمر خان دست کدوممون پُر تره ؟ تا بیست و چهار ساعت آینده اگه زنو بچم پیشم نباشن نامزدتو میکُشم ! یکم بعد اوج عصبانیت عمر میرسه . نه میتونن از مستخدم خونه سرهات چیزی در بیارن نه مدرکی توی خونش پیدا کنن برای همین با فریاد خونه رو ترک میکنه میخواد سوار ماشین شه که آرتا جلوشو میگیره و میگه : وایسا داداش ، مسخره بازی در نیار .. عمر : ول کن ، میرم پاهاشو میشکونمو ( منظورش به حسینِ ) میفهمم لطیفه کجاس .. آرتا : از کجا میدونی حسین آقا از همه چی خبر داره ؟ .. عمر : تو از کجا میدونی که خبر نداره ؟ .. آرتا : تو الآن شوک شدی ، دلت شور لطیفه رو میزنه اما این کارو نکن . خودت بهتر میدونی هر بار که با عصبانیت رفتیم جلو همه چی خراب شده .. عمر : زنی که دوسش دارمو دزدیدن . میفهمی ؟ ( با فریاد ) زنی که دوسش دارمو دزدیدن . با مرگ تهدیدش میکنن چطوری میخوای آروم بگیرم ؟ .. آرتا : اگه نمیخوای اشتباه کنی باید آروم باشی . حسین دمیر انقدر احمق نیست . اگه بو ببره که بهش شک کردیم شروع میکنه به نقش بازی کردن اون موقع شانسی واسه گیر انداختنشون نداریم .. عمر : تنها مشکل من الآن لطیفه اس . بقیه مسائل عین خیالمم نیست اگه طوریش بشه زنده نمیمونم .. #RiverTV #GEMTV #ریورتیوی

منبع : http://bbjon.ir

تهیه و گردآوری : گروه تفریحی تفریحی پورتال یک

امیدواریم که از خلاصه ی قسمت ۱۰۹ سریال لطیفه استفاده مناسب را برده باشید.لطفا نظرات خود را با ما درمیان بگذارید.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب تفریحی
دانلود آهنگ نفسم تو عشق دلم تو سالار بحیرایی

دانلود آهنگ نفسم تو عشق دلم تو با ما باشید با ♫ دانلود اهنگ نفسم تو عشق دلم تو باید فقط بشی مال خودم تو با صدای سالار بحیرایی به همراه تکست و بهترین کیفیت ♫ Download Old Music BY : Salar | Nafasam To With Text And 2 Quality …

مطالب تفریحی
دانلود آهنگ فراز فلاحی تنها

دانلود آهنگ جدید فراز فلاحی تنها در این ساعت ♫ دانلود اهنگ تنها با صدای فراز فلاحی به همراه تکست و بهترین کیفیت آماده کرده ایم ♫ Download New Music BY : Faraz Fallahi | Tanha With Text And 2 Quality 320 And 128 On Music-fa موزیکفا • دانلود آهنگ …

مطالب تفریحی
دانلود آهنگ وندار مر خوت

دانلود آهنگ جدید وندار مر خوت با موزیکفا همراه شوید با ♫ دانلود اهنگ مر خوت با صدای وندار به همراه تکست و بهترین کیفیت ♫ Download New Music BY : Vandaar | Mar Khot With Text And 2 Quality 320 And 128 On Music-fa موزیکفا • دانلود آهنگ وندار …

خرید کامپیوتر,خرید سخت افزار,خرید رم,خرید کارت گرافیک,خرید مانیتور,رم 8 گیگ DDR3,رم 8 گیگ DDR4,ثبت نام لاتاری آمریکا