خلاصه قسمت ۲۸ سریال چکاوک بخش اول
- بهدست: Aryan
- دستهبندی: مطالب تفریحی
خلاصه قسمت ۲۸ سریال چکاوک بخش اول
پورتال یک : لطفا در ادامه خلاصه قسمت ۲۸ سریال چکاوک بخش اول را ببینید.
بخش اول
تکیر داغ
فریده میره تو اتاقش(خیلی ناراحته)میره پشت پنجره که کامرانو ببینه.کامران هم میبینه که فریده اومده پشت پنجره و میخواد بهش بگه که دوستش داره ولی فریده بهش محل نمیده و میره.کامرانم همون جا ناراحت میشینه.(سردش شده).فریده هم گریش میگره ولی اشکاشو سریع پاک میکنه.
عمارت
سر میز شام
بسیمه:کامران هنوز نیومده؟
سیف الدین:نمیاد رفته تکیر داغ.
بسیمه:اونجا چی کار داره؟تو همچین روزی؟
سیف الدین:رفته بال و پر فریده باشه.
بسیمه:فریده تو تکیر داغه؟؟
سیف الدین:معلومه،از این خونه که رونده شد.بی خونه مونده بچه.مدرسه هم که تعطیل شده.ببین،سفره مون خالی مونده.یه ظرف غذا نداشتیم بذاریم جلوش؟انگار یه تشک خشک و خالی نداشتیم که نتونستیم اون دختر رو تو این خونه،تو خونه ی خودش جا بدیم بسیمه؟مه چه مون شده؟این چه وضعیه که افتادیم؟همش تقصیر نجمیس.تقصیر اون دختر یکی یدونه ی تو شد.همه از هم پاشیده شدیم.(نجمیه هم داره به حرفای باباش گوش و تیفو گرفته دستش و میخواد رگشو بزنه.)نمیتونه از اتقش بیاد بیرون نه؟روشو نداره که،نیاد بهتره.نمیخوام حتی روشو ببینم.خدا اون دخترو به من به عنوان عذاب داده.
یه دفعه نجمیه رگشو میزنه و داد میکشه.
سیف الدین:صدای چی بود؟
بسیمه:نجمیه.
میرن تو اتاق نجمیه و میبینن که رگشو زده.
سیف الدین:دخترم.
نجمیه:بابا؟بعد میفته زمین.
تکیر داغ
فریده داره به عکس خانوادگی شون که خودشو ازش بریده مشاهده میکنه که مژگان میاد تو اتاقش.
مژگان:خوابیدی عزیزم؟
فریده عکسو زیر بالشتش قایم میکنه.
مژگان:ببینم چی قایم کردی؟
فریده:هیچی
مژگان:بده ببینم.(میادو عکسو بر میداره)اگه در حالی که چشمای کامران داره میخنده،تونسته باشه اخم کنه یعنی حتما داره به تو مشاهده میکنه.
فریده:انگار اون روز دوباره دعوا کرده بودیم.به من گفته بود میمون اما شوهر خالم دعواش کرده بود.
مژگان:چون از کامران عصبی بودی،عکس خودتو کندی؟
فریده:نه،واسه اینکه دیگه تو اون تابلوی خوشبخت جایی ندارم.آبجی مژگان.خاله بسیمه منو از عمارت بیرون کرد.
مژگان:چی؟چطور ممکنه؟
فریده:بهتر بگیم،بیرون نکرد.بدتر از بیرون کردن به سرم آورد.درباره ی من اشتباه متوجه شد.حتی فرصت نداد از خودم دفاع کنم.نذاشت حرف بزنم.انقدر دلش میخواست برم که انگار داشت سعی میکرد مخصوصا دلمو بشکونه.
مژگان:خوب چرا؟نکنه مامانم با اون حرفایی که یه کم پیش زد حق داشت؟
منبع پیج
منبع : http://bbjon.ir
تهیه و گردآوری : گروه سرگرمی تفریحی پورتال یک
امیدواریم که از خلاصه قسمت ۲۸ سریال چکاوک بخش اول استفاده مناسب را برده باشید.لطفا نظرات خود را با ما درمیان بگذارید.
بدون دیدگاه