خلاصه سریال چکاوک قسمت ۲۲
- بهدست: Aryan
- دستهبندی: مطالب تفریحی
خلاصه سریال چکاوک قسمت ۲۲
پورتال یک : لطفا در ادامه خلاصه سریال چکاوک قسمت ۲۲ را ببینید.
قسمت ۲۲ سریال #چکاوک
عمارت/
بسیمه ناراحته و گریه میکنه و از حرفاش پشیمونه و میره پیش نجمیه و ازش درمورد رابطه سلیم و فریده میپرسه و اونم بهش دروغ میگه و بسیمه هم ازش میخواد درمورد کارای فریده به کامران و باباش چیزی نگه و نجمیه میگه فریده متوجه اشتباهش میشه،بیشتر از این منو سرزنش نکن.
گلخونه سلیم/
لونت سند ازدواجو به سلیم میده و اونم حسابی خوشحال میشه و میگه فریده زنمه.
لونت:اره اما باید با نجمیه ازدواج کنی چون زیر سایه اون تو امنیتی.
سلیم:اگه کامرانو از بین ببریم زودتر میتونم به فریده برسم.
لونت:اگه منظورت به واصفه نتونستن چهرشو شناسایی کنن.
سلیم:خوب خودمون به خانوادش خبر میدیم.
عمارت/
نجمیه به بسیمه میگه کار خوبی کردی که ازم حمایت کردی.
بسیمه:من یه غلطی کردم و خودمک فریده رو فدا کردم تا مانع اتفاقات بدتربشم و حتی نذاشتم اون حرفشو بزنه و از خودش دفاع کنه و با عصبانیت از اتاق میره بیرون.
درشکه/
فریده به کامران میگه یه خورده حرف بزن تا دلم آروم بگیره.
کامران:چی بگم؟
و فریده سرشو میذاره رو شونه های کامران.
عمارت/
سیف الدین میخواد بره دنبال فریده که بسیمه میگه تو کار منو دخترم دخالت نکن،بذار دخترمو خودم تربیت کنم،اون باید حساب کارشو ببینه،توام چندوقت دیدنش نرو و سیف الدینم عصبانی میشه و میره بعدم بسیمه میره اتاق فریده و بالشتشو بغل میکنه و گریه میکنه.
ازاونور خدمتکارای احمق خودشونو مقصر میدونن و ناراحتن و گریه میکنن که اون حرفو به بسیمه زدن.
مدرسه/
کامران به فریده میگه کسی نیست؟
فریده:الان زمان تعطیلی بچه هاست و همه پیش خانوادهاشونن و فریده میخواد بره که کامران میگه فریده زودباش بریم کارناوال.
فریده:نه حوصله ندارم.
کامران:پس بریم پیک نیک.
فریده:نه نمیخوام.
کامران:نمیخوام اینجا تنهات بذارم،منو از زندگیت بیرون نکن و تنهام نذار.
فریده:پس نون فتیرم باید برام بخری و میخنده.
کامران:خیلی شکمویی!!
و میخندن و راه میفتن.
جنگل/کامران و فریده میشینن که کامران میپرسه بین تو و مادرم چی گذشته؟
فریده:بی تربیتی کردم و حقم بوده.
کامران:من بالاخره میفهمم ولی از طرف مادرم ازت معذرت میخوام.
فریده:نیازی نیست چون امثال من همیشه این حرف تو گوششونه که یتیم بزرگ کن تا چشمت دربیاد.
و بعدش گریه میکنه و کامران بغلش میکنه که فریده یه دفعه سرش میخوره به چونه کامران و بعدش باهم میخندن.
گلخونه سلیم/
سلیم به لونت میگه به خانواده واصف خبر بده.
لونت:روحانی تورو جای واصف میشناسه و بعد میگه این نریمان چه کارایی از دستش برمیاد.
سلیم:نریمان بیوه کامران؟؟
لونتم میخنده و میگه بعدا میفهمی.
جنگل/
کامران و فریده یه تاب چوبی درست میکنن و باهم سوارش میشن و کامران میگه تو چرا اینحوری هستی!مثل همسن و سالات رفتار کن،خانم باش،اصلا تو تاحالا عاشق شدی؟
زمان گذشته/
فریده کوچولو به کامران میگه برات زردآلو اوردم چون تو گفته بودی عاشق شدی و تو بدنت یه چیزی مثل زردآلو تکون میخوره،منم همون حسو دارم،اون روزم بخاطر همین بهت گل پرتاب کردم.
کامران:چرت و پرت نگو و برو.
و فریده قهر میکنه و میره.
زمان حال/جنگل/
کامران:خوب تا حالا عاشق شدی؟
فریده:فقط میدونم حرف یکی بوده که میگفته مثل زردآلو میمونه،تو تاحالا عاشق شدی؟
کامران:عشقو فقط تو تنهایی و سکوت یاد گرفتم.
بعد باهم بحث میکنن و فریده میگه خدا به داد عاشقا برسه.
کامران:خجالت بکش.
فریده:خودت خجالت بکش.
و بعد میرن و میوشونو میخورن.
عمارت/
سلیم میاد عمارت اما بسیمه میگه مردا نیستن نجمیه هم نیست و نمیذاره سلیم بیاد تو و سلیم میره.
مدرسه/
کامران و فریده برمیگردن مدرسه و فریده میگه ممنون که تنهام نذاشتی.
کامران:تو خوابگاه به این بزرگی چجوری میخوای تنها بخوابی؟
فریده:از ۵ سالگی تنها میخوابیدم.
کامران:ولی اونشب تو خونه نریمان اینو نمیگفتی.
فریده:از اون روز بزرگ شدم و تنها میخوابم.
کامران:همونطوری هستی و بزرگ نشدی و از تنهایی میترسی.
فریده:نکنه نمیخوای بری!
کامران:فقط بخاطر تو گفتم چون اینجا تاریکه و ترسناک،بیا بریم بیرون بشینیم.
فریده:سرده بیخیال،شب بخیر.
کامران:خوب بخوابی و از دور بهم دیدن میکنن.
سلیمم از پشت درخت نگاهشون میکنه و با عصبانیت میگه مرتیکه اون زن منه.
کارناوال/
کاتینا داره آواز میخونه که سیف الدین میاد و کاتینا نگاهش میکنه که همه میگن مرتیکه پیره ولی دختره نگاش میکنه،کار مارو کساد کرده و سیف الدین میشنوه و عصبانی میشه و میخواد دعوا کنه که آرومش میکنن و سیف الدین به کاتینا میگه ادامه بده و آوازشو بخونه.
عمارت/کامران میاد خونه و به مادرش میگه دختره خیلی ناراحته،چرا اینجوری شد؟شماکه خیلی فریده رو دوست داشتی!
بسیمه:موقعیت اینجوری ایجاب میکرد،بهم گیر ندین.
کامران:امیدوارم امشب بتونین راحت بخوابین و میره.
مدرسه/
سلیم میخواد خودشو به پنجره خوابگاه نزدیک کنه که سروصدا ایجاد میشه و فریده که فک میکنه کامرانه کامرانو صدا میزنه و سلیم قایم می
شه و فریده برمیگرده به تختش.
عمارت/کامران میره اتاق فریده و شب اونجا میخوابه
سیف الدین میاد خونه و بسیمه گریه میکنه و میگه فریده دخترم بود و میخواستم عروسم باشه،قرار بود منو تو دوتایی دست نوه هامونو بگیریم و باغرور بهم دیدن کنیم،چرا اینطوری شد؟تو ازمن راضی هستی؟
سیف الدین:از تو راضیم اما از خودم راضی نیستم.
پایان
نظر بدید
منبع : http://bbjon.ir
تهیه و گردآوری : گروه تفریحی تفریحی پورتال یک
امیدواریم که از خلاصه سریال چکاوک قسمت ۲۲ استفاده مناسب را برده باشید.لطفا نظرات خود را با ما درمیان بگذارید.
بدون دیدگاه