خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۷ بخش وم
- بهدست: Aryan
- دستهبندی: مطالب تفریحی
خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۷ بخش وم
پورتال یک : لطفا در ادامه خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۷ بخش وم را ببینید.
خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۷ بخش وم
| بازگشت به زمان حال |
اسمی که برای خودشون انتخاب کرده بودن حالا ایپک برای پسرش از سرهات کوچاک انتخاب کرده ! اوضاع که آروم تر میشه بی تفریحی و پاسخ ندادن های امره ، هکر پلیم باعث میشه همگی برنو بهش سر بزنن . وقتی به خونش میرسن بازم میبینن تفریحی ازش نیستو در خونشم بازه در حالی که یه جای دیگه منظقه ، آدمای کثیف طاهر دیندار توی یه ساختمون نیمه کاره جسد امره که به مغزش شلیک شده رو کشون کشون روی زمین میارن ، داخل پِی ساختمون میذارنشو شروع میکنن به سیمان ریختنو دفن کردنش ..
توی راه برگشت ، داخل ماشین صحبت های لطیفه و عمر در مورد نیلوفر شروع میشه . نیلوفری که توی قایق سر خود و بدون اجازه خونواده به عقد رسمی فاتح دیندار در اومده حالا زنِش به حساب میاد . بعد از حرفای لطیفه عمر با خنده میگه :
گله هاتو بگو بگو ، تو دلت نگه ندار .. لطیفه ( با لبخند ) : از کجا فهمیدی ؟ .. عمر : از صدای قلبت .. لطیفه : اوم ، خب صدای قلبم چی میگه ؟
عمر یهو گوشه خیابون پارک میکنه ، لطیفه رو میکشه سمت خودشو لباشو میذاره روی لباش . غرق بوسیدن هم میشن که عمر میگه :
چطوره ؟ درست فهمیدم ؟ .. لطیفه : زود باش بریم وگرنه نمیتونیم جدا شیم .. عمر : بریم ، منم میگم بریم ( و خیابونو دور میزنه و برمیگرده ) .. لطیفه : عمر کجا میری ؟ خونه اونطرف بود .. عمر ( با شیطنت ) : والا بچه های ما رفتن خونه پلین واسه امنیت ایپک . این سرهات و عارف ممکنه دوباره بیان . یه چند روزی پلیس در خونه نگهبانی میده نقشه آرتا هم بد نیست .. لطیفه : یعنی چی ؟ .. عمر : یعنی اینکه دخترا جاشون امنِ منم راحت میتونم تو بغلِ عشقم بخوابم البته دلم میخواست تو خونه خودمون باشیم اما اون روز خیلی عصبانی شدی . بی خانمان شدیم ، حالا دیگه خونه ای نداریم .. لطیفه ( با ناز همیشگیش ) : اون بار تقصیر تو شد . منو عصبانی کردی .. عمر : تقصیر من بود ؟ .. لطیفه : آره .. عمر ( با شیطنت ) : وااای زشته به خدا قسم زشته .. لطیفه : والا اگه بگی زشته خیلی خوبه چون عمرِ واقعی واقعاً کاراش بده .. عمر : چی چی ؟ دوباره بگو ! عمرِ واقعی بده ؟ چطوری ؟
و همراه هم برای یه شب خاص میرن به سمت خونه آرتا ..
پایان
نظر بدید
چطوره ؟ درست فهمیدم ؟ .. لطیفه : زود باش بریم وگرنه نمیتونیم جدا شیم .. عمر : بریم ، منم میگم بریم ( و خیابونو دور میزنه و برمیگرده ) .. لطیفه : عمر کجا میری ؟ خونه اونطرف بود .. عمر ( با شیطنت ) : والا بچه های ما رفتن خونه پلین واسه امنیت ایپک . این سرهات و عارف ممکنه دوباره بیان . یه چند روزی پلیس در خونه نگهبانی میده نقشه آرتا هم بد نیست .. لطیفه : یعنی چی ؟ .. عمر : یعنی اینکه دخترا جاشون امنِ منم راحت میتونم تو بغلِ عشقم بخوابم البته دلم میخواست تو خونه خودمون باشیم اما اون روز خیلی عصبانی شدی . بی خانمان شدیم ، حالا دیگه خونه ای نداریم .. لطیفه ( با ناز همیشگیش ) : اون بار تقصیر تو شد . منو عصبانی کردی .. عمر : تقصیر من بود ؟ .. لطیفه : آره .. عمر ( با شیطنت ) : وااای زشته به خدا قسم زشته .. لطیفه : والا اگه بگی زشته خیلی خوبه چون عمرِ واقعی واقعاً کاراش بده .. عمر : چی چی ؟ دوباره بگو ! عمرِ واقعی بده ؟ چطوری ؟
پایان
نظر بدید
منبع : http://bbjon.ir
تهیه و گردآوری : گروه تفریحی تفریحی پورتال یک
امیدواریم که از خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۷ بخش وم استفاده مناسب را برده باشید.لطفا نظرات خود را با ما درمیان بگذارید.
بدون دیدگاه