خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۵ ب خش دوم

پورتال یک : لطفا در ادامه خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۵ ب خش دوم را ببینید.

خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۵ بخش دوم

توضیحات لطیفه در مورد برگه گزارش داده میشه و بدون کوچک ترین توجهی به عمر اداره رو ترک میکنه و عمر خان میدوئن دنبالشون . صداش میکنه و میگه :

خواهش میکنم ، صبر کن .. لطیفه : ولم کن عمر برو به جوجت برس .. عمر : چرا مثه دختربچه ها حسودی میکنی ؟ .. لطیفه : حسودی میکنم آره ؟ .. عمر : آره . دحتره از حال رفت ، چیکار میکردم ؟ وایمیسادم تماشا میکردم ؟ آرتا هم دستش مجروحِ بعدشم همش داری تیکه میندازی . اسم کوچک جوجه رو آرتا روش گذاشته نه من ، اشتباه نشونه گیری کردی .. لطیفه : برای اینکه تصاحبت کنمو تورو به دست بیارم حسودی میکنم آره ؟ لطیفه تو همچین دختریِ ؟ ( با اشاره به حلقه نامزدیش ) مشکل من تصاحب کردن نیست . من بابتِ عشقِ بی قیدو شرطم قول دادم .. عمر : لطیفه یه لحظه گوش کن .. لطیفه : کم فکر میکنی و زیاد حرف میزنی کمیسر . ممکن است منو درک نکنی ولی حداقل میتونی یکم به خودت زحمت بدی . من فکر میکردم عشق ما یه عشق افسانه ایِ ، عشق بی نظیری که قبلاً لورفته ولی هرچی بیشتر میشناسمت میبینم دوس داری یه فیلمو چندینو چند بار ببینی و این منو خیلی عذاب میده !

هر دو نفر با قهر از هم جدا میشن و باید منتظر بمونن تا ممکن است بازم با وجود این همه بدخواه با یه معجزه همه چیز به حالت اول و عادی خودش برگرده . بخواه هایی که یکیشون ندرتِ و با مراجعه به خونه حسین در مورد بچه ایپک ازش سوال میکنه و میخواد بدونِ این پسر از کی هستش و اینکه مبادا از عمر باشه ، همین موضوع باعث میشه الوان که تا همین چند دیقه پیش اصلاً از وجود این بچه خبر نداشت حالا باید بره داخل اداره پلیسو از ایپک در مورد پدر واقعی این بچه بپرسه . مامان الوان با سیاست خاص خودش ایپکو از اداره به خونه پلین میبره ، یکم بهش میرسه و بازم با زرنگی توجهش به عکس روی میز که عکس ایپک و پسرشه جلب میشه و میگه :

پسرته ؟ .. ایپک : بله .. الوان : خیلیم نازه ماشاا.. ، چشم و ابروشم سیاهِ . خدا حفظش کنه .. ایپک : ممنونم خاله الوان .. الوان : ایپک جان یه چیزی ازت میپرسم ولی ناراحت نمیشیا . یه چیزی مثه خوره افتاده به جونم .. ایپک : نه بپرسید ، بگید خاله الوان جون .. الوان : پسرت خیلی شبیه عمره ، شنیدم زایمانتم زودرس بوده .. ایپک : خاله الوان میخواین بدونین پسرم بچه عمره ؟ آره ؟ .. الوان : دروغ چرا ؟ خیلی کنجکاوم بدونم نمیخوام حرفشو بزنم ولی یه شبه رفتیو یه شبه برگشتی دخترم . هنوزم نمیدونیم چه بلایی سرت اومدو برای چی از عمر رو برگردوندی . یه چیزایی رو مخفی میکنی ، ببین ایپک خودتم میدونی تورو مثه دخترم دوس دارم ولی الآن عمر خیلی خوشبختِ

منبع : http://bbjon.ir

تهیه و گردآوری : گروه تفریحی تفریحی پورتال یک

امیدواریم که از خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۵ ب خش دوم استفاده مناسب را برده باشید.لطفا نظرات خود را با ما درمیان بگذارید.