خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۱ قسمت دوم

پورتال یک : شما را به دیدن خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۱ قسمت دوم دعوت میکند.

شما می توانید این نوشته با ارزش یعنی خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۱ قسمت دوم را در ادامه ببینید.

 خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۱ قسمت دوم

با حرفای آرتا هر لحظه شک عمر به برادرش بیشتر میشه اما چون مدرکی توی دست نداره نمیتونه حرفی بزنه . بین همه این حرفا زنگ خوردنای گوشی حسینو یواشکی صحبت کردنشو بازم یهو غیب شدنش تو مقاطع حساس گویای همه چیز هست !
با رفتن حسین به بهانه مریض بودن بچه دوستش عمر طاقت نمیاره ، کاپشنشو میپوشه و میوفته دنبال برادرش . موقع رفتن به آرتا میگه :
اینجا رو میسپرم به تو ، خودت از راسیم بازجویی کن . میخوام ببینم چیزایی که دیروز گفتی درستِ یا نه .. تعقیب و گریز عمر ادامه داره . با احتیاط کامل برادرشو دنبال میکنه تا اینکه هر دو میرسن به جلوی خونه دوم حسین که کسی جز خودش ازش خبر نداره . عمر از دور نظاره گر این هست که بعد از پارک ماشین ، برادرش به سرعت وارد یمی از ساختمونا شد برای همین یک ساعت تمام از دور منتظر میمونه تا حسین برگرده بیرون . با اومدنش میبینه که با مستخدم ساختمون خوشو بِش میکنه و میره . با رفتن حسین ، عمر میادو شروع به حرف زدن با دُرسون مستخدم آپارتمان میشه و میگه :
خسته نباشی عمو ، میخواستم یه چیزی بپرسم .. دُرسون : بفرمایین .. عمر : چند لحظه پیش یه آقایی از اینجا رد شد .. دُرسون : آقا جاهدو میگی ؟ ( میفهمه اسمشم دروغ گفته ) .. عمر : نمیدونم اسمش جاهدِ یا نه ولی چند لحظه پیش داشت با تو حرف میزد ، قدش بلنده موهاشم جو گندمیه .. دُرسون : آره همون آقا جاهد خودمونه . خیر باشه ! مشکلی پیش اومده ؟ .. عمر : کیف پولش افتاد جلوی ماشینم رفتم دنبالش ولی نتونستم بهش برسم .. دُرسون : بده من ، من بهش میدم .. عمر : نه بهتره خودم بهش بدم . اینجا زندگی میکنه ؟ ( یکی از همسایه از پنجره دُرسونو صدا میزنه ) .. همسایه : آقا دُرسون پس این داروهای فشار خون من چی شد ؟ .. دُرسون : مشغول کار بودم ببخشید رئیس جون .. همسایه : الآن چه وقته کاره ؟ برو داروخانه .. دُرسون ( خطاب به عمر ) : تا مدیر اخراجم نکرده من برم ، توأم کیفو بده واحدِ چهار !

تصاویر برتر امروز ۱ اسفند ۱۳۹۴

عمر با کوهی از شکو تردید وارد ساختمون میشه ، توی راهرو با دیدن مأمور شرکت اینترنتی چند ثانیه باهاش مشغول صحبت میشه و لباساشو ازش قرض میگیره . بالأخره میرسه جلوی در خونه برادرش یعنی واحد چهارم . با کلی استرس زنگو به صدا در میاره و یکم بعد سویت لِنا همسر دوم حسین درو باز میکنه و میگه :
بفرمایین .. عمر : روز بخیر من از شرکت خدمات اینترنت اومدم میخواستم در مورد خدمات جدیدمون یه سری اطلاعات بدم .. سویت : این خونه به اسم شوهرمه .. عمر : اگه شوهرتون خونه هستن با ایشون صحبت میکنم .. سویت : نیست یعنی جاهد چند دیقه پیش رفت !

منبع : http://bbjon.ir

تهیه و گردآوری : گروه سرگرمی تفریحی پورتال یک

امیدواریم که از خلاصه سریال لطیفه قسمت ۱۰۱ قسمت دوم استفاده مناسب را برده باشید.لطفا نظرات خود را با ما درمیان بگذارید.