خلاصه سریال ترکی لطیفه قسمت ۱۰۸ بخش سوم
- بهدست: Aryan
- دستهبندی: مطالب تفریحی
خلاصه سریال ترکی لطیفه قسمت ۱۰۸ بخش سوم
پورتال یک : لطفا در ادامه خلاصه سریال ترکی لطیفه قسمت ۱۰۸ بخش سوم را ببینید.
خلاصه سریال ترکی لطیفه قسمت ۱۰۸ بخش سوم
تو وضعیت نابسامان عمر بعد از اون همه خرج برای نامزدی حالا یه شوک دیگه بهش وارد میشه و چون لطیفه ام خونه رو پسندیده نمیتونه نه بگه . از چهره درهم عمر لطیفه متوجه میشه برای همین سربسته میگه :
عمر ؟ باشه حلش میکنیم .. عمر : خیلی خب لطیفه من حلش میکنم این وظیفه منه . باشه داداش بهت خبر میدم .. متصدی : باشه پس مبارک باشه !
با تنها شدنشون عمر وقتی لبخند عشقشو میبینه به خاطر رضایتش لبخند میزنه و چیزی به روش نمیاره اما حقیقت درونیش از خالی بودن دستش مطلع خبر میده . بیرون خونه سنیوریتا مدام با گوشی از خونه عکس میگیره تا اینکه عمر میگه :
لطیفه ؟ ده بار از پنجره عکس گرفتی .. لطیفه : مثل هم که نیستن زاویه هاشون با هم فرق میکنه بعدشم من طراحم دیدم خیلی فرق میکنه . اصلاً مگه من تو کار تو دخالت میکنم ؟ .. عمر : بــعــلـــه عزیزم ، تو توُ کارای من دخالت میکنی . کی بود با ماشین رفت تو انبار ؟ .. لطیفه : معماریش یکم خاصه اگه الآن نگیرم بعداً برام دردسر میشه . نمیتونم ریسک کنم .. بعد از رفتن لطیفه ، نیلوفر با عمر تماس میگیره خبر ازدواجش با فاتحو میده که خون عمرو حسابی به جوش میاره . بعد از صحبت با عمر از طریق واتس اپ یه مسیج صوتی برای خونوادش میفرسته و این خبر تلخ و بدو به شکلی بدتر به لطیفه و آسلی میده و هر دو رو بُهت زده میکنه . هنوز شادی روز خوب عمرو لطیفه تکمیل نشده که با این خبر کامشون تلخ میشه . لطیفه خودشو میرسونه جلوی خونه طاهر ، با کوبیدن به در فریاد میزنه و میخواد با خواهرش حرف بزنه که طاهر میاد جلوی در . با حرفای خودش درد لطیفه رو بیشتر میکنه برای همین یقه طاهرو میگیره و فریاد میزنه که عمر از راه میرسه از طاهر جداش میکنه تا اینکه طاهر میگه :
به به کمیسر عمر . اینو وردار ببر وگرنه کار دستش میدم .. عمر ( با لحنی بد ) : داری میری رو اعصابما طاهر دیندار .. طاهر : اوووف سر درد گرفتم ( به آدماش ) اینا رو دک کنین از اینجا برن
لطیفه ؟ ده بار از پنجره عکس گرفتی .. لطیفه : مثل هم که نیستن زاویه هاشون با هم فرق میکنه بعدشم من طراحم دیدم خیلی فرق میکنه . اصلاً مگه من تو کار تو دخالت میکنم ؟ .. عمر : بــعــلـــه عزیزم ، تو توُ کارای من دخالت میکنی . کی بود با ماشین رفت تو انبار ؟ .. لطیفه : معماریش یکم خاصه اگه الآن نگیرم بعداً برام دردسر میشه . نمیتونم ریسک کنم .. بعد از رفتن لطیفه ، نیلوفر با عمر تماس میگیره خبر ازدواجش با فاتحو میده که خون عمرو حسابی به جوش میاره . بعد از صحبت با عمر از طریق واتس اپ یه مسیج صوتی برای خونوادش میفرسته و این خبر تلخ و بدو به شکلی بدتر به لطیفه و آسلی میده و هر دو رو بُهت زده میکنه . هنوز شادی روز خوب عمرو لطیفه تکمیل نشده که با این خبر کامشون تلخ میشه . لطیفه خودشو میرسونه جلوی خونه طاهر ، با کوبیدن به در فریاد میزنه و میخواد با خواهرش حرف بزنه که طاهر میاد جلوی در . با حرفای خودش درد لطیفه رو بیشتر میکنه برای همین یقه طاهرو میگیره و فریاد میزنه که عمر از راه میرسه از طاهر جداش میکنه تا اینکه طاهر میگه :
به به کمیسر عمر . اینو وردار ببر وگرنه کار دستش میدم .. عمر ( با لحنی بد ) : داری میری رو اعصابما طاهر دیندار .. طاهر : اوووف سر درد گرفتم ( به آدماش ) اینا رو دک کنین از اینجا برن
منبع : http://bbjon.ir
تهیه و گردآوری : گروه تفریحی تفریحی پورتال یک
امیدواریم که از خلاصه سریال ترکی لطیفه قسمت ۱۰۸ بخش سوم استفاده مناسب را برده باشید.لطفا نظرات خود را با ما درمیان بگذارید.
بدون دیدگاه