آیا برنامۀ فلسفه برای کودکان روشمحور می باشد؟
آیا برنامۀ فلسفه برای کودکان روشمحور می باشد؟
شناسهٔ خبر: ۲۹۱۵۸۷۳ – چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴ – ۱۲:۴۹
دین و اندیشه > اندیشمندان
لیپمن تأکید می کند که برنامه من به هیچوجه تفکر انتقادی نیست و می گوید که تفکر انتقادی صرفاً روشمحور می باشد ولی برنامۀ فلسفه برای کودکان از آن متمایز می باشد، چون محتوا را وارد برنامه خود کرده می باشد. به گزارش خبرنگار مهر، دوازدهمین نشست از سلسه نشستهای ماهانه: فعالین و مربیان برنامه فلسفه برای کودکان با عنوان «فبک در ترازو در تاریخ ۷/ ۱۱/ ۹۳ با دکتر خسرو باقری، ملیحه راجی، سعید ناجی و روح اله کریمی برگزار شد. در این جلسه نقدهایی از طرف خسرو باقری به برنامه فبک وارد شد و پاسخهایی از طرف اساتید دیگر به نقدهای دکتر باقری داده شد. سخنرانی باقری در برخی رسانه ها از جمله خبرگزاری مهر، منعکس شد اما نقد های دیگر شرکت کنندگان در آن جلسه منعکس نشد. آنچه در زیر می آید پاسخ روح الله کریمی در آن جلسه به نقدهای خسرو باقری می باشد که در قالب یاداشتی در اختیارمان قرار گرفته می باشد. این یادداشت به شرح زیر می باشد؛یکی از اشکالاتی که در اینجا مطرح شد و دیگران نیز چه در داخل کشور و چه بیرون، زیاد آن را مطرح کردهاند، این می باشد که برنامۀ فلسفه برای کودکان برنامهای صرفاً روشمحور و فرایندمحور می باشد و از آنجا که روش بدون محتوا تهی می باشد، پس این برنامه از ضعفی اساسی رنج میبرد. در پاسخ باید گفت هر حلقۀ کندوکاوی کم و بیش خیلی زود مجبور میشود با مفاهیم متعارف، محوری و چالشبرانگیز درگیر شود؛ متعارف بدین لحاظ که در صحبتها و موقعیتهای روزمره وجود دارد (عدالت، خیر، زیبایی و …)؛ محوری بدین لحاظ که آنها به شکلی حیاتی به تجارب و نحوۀ زندگی ما معنا میدهند؛ و چالشبرانگیز بدین لحاظ که نمیتوان یکبار برای همیشه تعریفی روشن و نهایی از آنها ارائه کرد.چنین مفاهیمی کمک میکنند تا فلسفه به عنوان رشتهای با محتوا و موضوعات خاص خودش شکل بگیرد؛ از این رو، کندوکاو فلسفی صرفاً یک فرایند نیست، بلکه فرایندی می باشد که مستلزم درگیر شدن در این نوع مفاهیم و به تبع آن درگیر شدن با موقعیت و زمینه می باشد. البته روند نیز به اندازۀ مفاهیم و زمینه اهمیت دارد، چرا که مواجهۀ با مفاهیم به شکلی نامعقول دیگر مواجهۀ فلسفی نخواهد بود؛ استدلال جعبهابزار و بخشی از محتوای فلسفه می باشد.جنبۀ نقادانۀ تفکر در حلقۀ کندوکاو نباید و نمیتواند مجزا از موقعیت و زمینۀ تفکر باشد. جنبۀ نقادانه بر روش، و زمینه و موقعیت بر محتوا تأکید میکند. حلقۀ کندوکاو البته از ابزار استدلال بهره میبرد و در موقعیتهایی ممکن می باشد در مورد خودِ این ابزارها نیز به دفعات تأمل کند. این نشانی دیگر بر پیوند ناگسستنی فرایند و محتوا در حلقۀ کندوکاو می باشد. حلقۀ کندوکاو همواره مشوّق نوعی کلیسازی از زمینه و موقعیت می باشد تا به استدلالی با دامنۀ کلیتر منجر شود.لیپمن از اتفاق بسیار تأکید می کند که برنامه من به هیچوجه تفکر انتقادی نیست و این را شدیداً و چندین بار هم می گوید که تفکر انتقادی صرفاً روشمحور می باشد ولی برنامۀ فلسفه برای کودکان از آن متمایز می باشد، چون محتوا را وارد برنامه خود کرده می باشد.شارپ که با لیپمن همکار بود، جمله مشهوری دارد، در همان مصاحبه هایی که آقای دکتر ناجی با ایشان انجام دادهاند، می گوید کتابهایی که ما نوشتیم، همین داستانهایی که نوشتیم، مجبور شدیم تاریخ فلسفه را چندین و چند بار مرور کنیم و بخوانیم و از محتوایی که در فلسفه وجود داشته، استفاده کنیم. حال پرسش این می باشد که این محتوای فلسفی کجا آمده می باشد؟اولاً؛ همانگونه که اشاره کردم داستانهایی که لیپمن نوشته می باشد، پر از مسائل و راهحلهای پیشنهادی فلاسفۀ گذشته می باشد و غیر از این محتوا چه میتواند باشد. در این داستانها جا به جا از اندیشههای فلاسفه آورده میشود. این اندیشهها هم شامل سؤالات فلاسفه در دورههای مختلف تاریخی می باشد، سؤالاتی که برخی همچنان سؤالات مهمی هستند. به علاوه، شامل راه حلهایی می باشد که فلاسفه برای برخی از این مسائل ارائه کردهاند. البته در کتاب داستان جایی از ایشان اسم کوچک برده نمیشود. اما به هر حال فلاسفه حضور دارند. دلیل روشن این ادعا هم کتابهای راهنمایی می باشد که برای این داستانها، لیپمن و همکارانش نوشتهاند.در این کتابهای راهنما که یکی از آنها را به اسم کوچک کندوکاو اخلاقی که ترجمه راهنمای داستان لیزاست که ترجمه کردهام، در هر پاراگراف و بلکه در هر سطر داستان، مشخص میشود که لیپمن به چه فلاسفه و افکاری نظر داشته می باشد و این را در راهنما نشان میدهد. مثلاً در کتاب پیکسی میبینید که پیکسی دارد با خودش فکر میکند، آیا این دستی که خواب رفته می باشد، دست من می باشد؟ آیا ممکن می باشد من کلهام هم خواب برود؟ خب، ما که فلسفه خواندهایم میدانیم اینجا سؤالات دکارت و ثنویت دکارتی دارد مطرح میشود.ثانیاً؛ اگر فلسفه برای کودکان صرفاً روشمحور می باشد و محتوا جایی ندارد، چرا باید اصلاً لازم باشد برای هر داستان کتاب راهنمایی نوشته شود. لازمۀ روشمحوری این بود که روشی را یاد میداد و در کتابی می نوشت، به طوری که برای همۀ داستانها قابل کاربرد باشد. دلیل نوشتن کتابهای راهنمای مجزا برای هر کتاب این می باشد که در این راهنماها قرار می باشد به مربیان همان محتواهایی که لازم می باشد بدانند و در کلاس روش را بر آنها پیاده کنند و با آنها پیش بروند، آموزش داده شود. این بسیار مسلم می باشد که روش بدون محتوا تهی می باشد. روش خوب، بدون محتوای غنی، تهی و محتوای غنی، بدون روند خوب، کور می باشد.اما نکتۀ مهم این می باشد که اگر ما محتوای فلان فیلسوف را در اختیار دانش آموز قرار می دهیم، پیش از آن دانش آموز باید واقعاً درک کرده باشد مسئله چیست و اگر اینگونه باشد، معلم می تواند تلاش کند راه حلهایی را برای آن با کمک خود دانشآموزان کشف کند و گاهی اگر بچهها اشاره نکردند، به مناسبت راه حلهای دیگر متفکران نیز در پاسخ آن مسئله را مطرح کند. در کتابهای راهنما دیدن میکنید در موارد متعددی اسم کوچک برده میشود که مثلاً در مورد این مسئله ای که در تاریخ فلسفه مطرح بوده، این جواب از جانب فلان فیلسوف گفته شده و شما می توانید سر کلاس مطرح کنید اما نه بخاطر اینکه من معلم می گویم یا فلان فیلسوف گفته، بلکه به خاطر اینکه جوابی می باشد و تلاشی می باشد که برای حل آن صورت گرفته می باشد.وقتی به داستانها و کتابهای راهنمایی که در برنامۀ فلسفه برای کودکان نوشته شده می باشد، رجوع میکنید، میبینید که هریک موضوعی مجزا دارد. مثلاً در لیزا و راهنمای آن فلسفه و تربیت اخلاقی مضمون اصلی می باشد، در پیکسی و راهنمای آن مبحث فلسفۀ زبان مطرح می باشد، در مارک و راهنمای آن فلسفۀ اجتماعی، در کیو و گاس و راهنمای آن فلسفۀ علم و… مورد بحث قرار میگیرد و این تنوع در موضوعات خود دلیلی بر توجه بنیانگذاران این برنامه بر محتوای فلسفی می باشد.لیپمن تفکر در آموزش مینویسد(Lipman ۱۹۹۱: ۲۴۱-۳) حلقۀ کندوکاو پنج مرحله دارد: ۱. ارائۀ متن، ۲. تعیین دستور جلسه، ۳. قوام بخشیدن به حلقه، ۴. استفاده از تمرینها و طرح بحثها، ۵. ترغیب به پاسخهای بیشتر. این الگوی بسیار خاصی می باشد که معلمان در برنامۀ فلسفه برای کودکان به کار میگیرند. کلاس با دانشآموزانی که به صورت حلقه نشستهاند و متن داستانی را میخوانند آغاز میشود. پرسشهای دانشآموزان از متن جمعآوری میشود. مراحل سوم و چهارم مستلزم بحث کلاسی می باشد. در مرحلۀ سوم، نقش دانشآموزان در بحث برجسته می باشد.لیپمن برای توصیف این مرحله از عباراتی مانند «همبستگی گروه»، «صورتبندی دقیق مواضع مخالف»، «به یکدیگر پیوستن»، «به صورت مجموعه» استفاده میکند. اما در مرحلۀ چهارم بیشتر بر نقش معلم تأکید میشود. در این مرحله، معلم با استفاده از پرسشهایی از سنت دانشگاهی و فلسفی به دانشآموزان کمک میکند که به سایر گزینههای فلسفی بیندیشند و این گزینهها را به آزمون تأمل بگذارند، و این بار دیگر نشانی بر وجود محتوای فلسفی در حلقۀ کندوکاو می باشد که از نظر لیپمن بدون آن حلقه نمیتواند کارکرد اصلی خود را ایفا کند.ثالثاً؛ همانگونه که در بالا هم اشاره شد، موقعیتگرایی که آقای دکتر باقری در بالا اشاره کردند و آن را یکی از انتقادات خود بر این برنامه برشمردند، اتفاقا ردی بر ادعای روشمحور بودن برنامۀ فلسفه برای کودکان می باشد. مگر میتوان موقعیتگرا بود، اما به محتوا توجه نداشت.
آیا برنامۀ فلسفه برای کودکان روشمحور می باشد؟
تهیه و گردآوری : پورتال ۱
بدون دیدگاه