امام حسین و زندگینامه اما حسین (ع)
- بهدست: Aryan
- دستهبندی: مطالب تفریحی
امام حسین و زندگینامه اما حسین (ع)
وبسایت تفریحی پورتال ۱ :: لطفا در ادامه امام حسین و زندگینامه اما حسین (ع) را ببینید.
اي گشته فلك منور از رأي حسين شد
رنگ قمر عارض زيباي حسين
اي گشته عيان بنزد اقبال حسين
خواهي كه خداوند تو را دارد دوست
افتاده ملك چو سايه در پاي حسين
طوبي خجل از قامت رعناي حسين
دانسته زقول نبوي حال حسين
در دل جا ده محبت آل حسين
ملل پيشرفتة جهان ملتي هستند كه براي آيندهشان از گذشته سرمشق گيرند ومسير بزرگان، آباء و اجداد و اقوام خود را انتخاب كنند تا به مطلوب خود برسند. ملترستگار آن هست كه اخبار تاريخي ـ ملي خود را حفظ و در آن سير كند تا به سرحد كمالنائل گردد.
جالبترين صفحات اوراق گذشته تاريخ، شرح حال رجال و پيشوايان جامعةبشري هست كه براي سعادت خانواده يا ملت خود قيام كرده و گامهاي بلند برداشته و باخطرات خانمان برافكن رقابت كردهاند و در نتيجه، نسل آينده و اخلاف آنها از اينمجاهدت براي پيشرفت و ارتقاء فردي و جمعي استفاده نمودهاند. بهرهگيري از سيرةبزرگان، سنت بشري هست كه هر قوم و ملتي آداب و عادات، حركات و سكنات، كردار وگفتار بزرگان خود را به عمل گذاشته و به صورت شئون ملي و رسوم اجتماعي درآوردههست. پس مجموعة انديشه و گفتار و كردار بزرگان يك قوم آداب مليت و شئون قوميتآن جامعه را تشكيل ميدهد.
ميلاد سيد الشهدا
اشعة آفتاب وجود مبارك «با سوابقي كه جبرئيل به پيغمبر خدا از مولود او خبردادهبود» روز پنج شنبه سوم شعبان سال چهارم هجرت در مدينه از مشرق دامانفاطمه زهرا ۳ در خانة اميرالمؤمنين (ع) پرتو افكن گرديد. او دومين ثمرة پيوند فرخندةعلي (ع) و حضرت فاطمه ۳ بود.
حسين بن علي (ع) در دوران خود به شجاعت و آزادگي و ايستادگي در برابر ستمشهرت داشت. ميلادش مانند زندگاني و شهادتش شگفتانگيز هست. حضرت در مدتزندگي خود در كنار جدش رسول خدا (ص) با آن حضرت مأنوس بوده و حتي زمان نماز از آنحضرت جدا نميشد. رسول خدا (ص) سخت به او و برادرش اظهار علاقه كرده و با جملاتيكه دربارة آنها فرمودند، گوشهاي از فضايل آنها را براي اصحاب بازگو كردند. اكنون در آثارحديثي، شمار زيادي فضيلت براي امام حسين (ع) نقل شده كه بسياري از آنها نظيرحديث «الحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنة» متواتر بوده و يا فراوان نقل شده هست.
بعد از تولد حسين (ع) ، بيدرنگ او را كه شش ماهه به دنيا آمده بود، به حضورپيغمبر خدا (ص) بردند. به اتفاق تمام مورخان رسول خدا كام كودك را با آب دهان خودبرداشت و زبان در دهان او گذاشت و او را از شيرة جان خود سيراب كرد و فرمود: «حسينمني و انا من حسين» و آن طور كه ميل داشت حسين را پرورش داد و تربيت كرد تابزرگشد. ابن اثير مينويسد: در زمان تولد امام حسين (ع) ، رسول خدا (ص) در گوشراست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و اسراري را به گوش او خواند و اماناتي به اوتحويل داد. حسين هم اسرار و امانت جدش را بهتر از هر كس حفظ كرد و به عملگذاشت.
در مسير تاريخ سه نفر شش ماهه به دنيا آمدند
آنچه از تاريخ به دست ميآيد، سه نفر شش ماهه به دنيا آمدهاند:
يحيي بن زكريا، عيسي بن مريم و حسين بن علي (ع)
عالمان طبيعي اروپا از روي موازين علمي تكامل ثابت كردهاند كه جنين آدميشش ماهه كامل نميشود و زيست نميكند. هر مولود شش ماهه ناقص الخلقه ميشود؛زيرا مقدار تكامل سلولهاي او به حد زيست نرسيده و ميگويند هر مولودي بايد كمتر از۲۵۰۰ گرم وزن نداشته باشد و حد كمال جنيني او در نه ماهگي هست و حال آنكه حسينشش ماهه به دنيا امد و اين قول مورد انفاق فريقين هست و از نظر صورت وسيرت همزيباترين و كاملترين افراد بشر بود. نه تنها نقصي در او ديده نشد بلكه به كمال جسمانيو رشد كامل روحاني خود رسيد. قيام عاقلانه و حكيمانه او مثل اعلاي كياست و سياستونشانة جرئت بود. نبايد حساب زندگاني ابي عبدالله را با ساير مردم عادي مقايسه نمود.حسين مرد آسماني بود و از آب و خاكِ ديگر عجين شده و نشو و نما يافته و سير فكري اوباعث نجات بشر از نابخردي هست.
ابن منظقه آشوب مينويسد: پس از تولد حسين، فاطمه مريض شد و رسول خدا (ص) دايه خواست. حسين از پستان احدي شير نخورد مگر آن كه چهل شبانه روز از انگشتوزبان پيغمبر (ص) تغذيه كرد تا بزرگ شد.
دوران كودكي سيدالشهدا (ع)
امام حسين (ع) تا هفت سالگي زير نظر مقام نبوت و رسالت سايهوار حركتميكرد و در كنار مهد عصمت و طهارت بود. تا سي وهفت سالگي در حجر ولايت مطلقهالهية پدرش و تا چهل وهشت سالگي در كنار مهر و عاطفة امامت برادرش، حضرتمجتبي عمر گذرانيده و يازده سال هم دورة امامت و ولايت مطللقه خود او بود. بنابرايندورانِ كودكي و جواني، كمال و امامت او در مهبط نزول وحي و مهد عصمت و دامان ولايتو ساحل امامت و مكتب ولايت ادامه داشته تا عاشورا كه سن او پنجاه وهفت سال سال وهفت ماه بود.
در تربيت حسين اسرار شرافت، پاكيزگي، فضيلت، سعادت، سيادت، شهامت،شجاعت، استقامت و پافشاري در راه دين، عزت و حميت، حفظ ناموس و حقوق ديگران،دستگيري از بينوايان، احقاق حق مستمندان، تسليم نشدن و زير بار زور نرفتن،طرفداري از حق و حقيقت، نهفته هست.
سجايايي كه حسين از جد و پدر و مادرش به ارث برد براي احدي امكانپذير نبود.در پرورشگاه محمدي شخصيت حسين عامل مؤثري در احياء شريعت اسلام بود و مثلاعلاي درس فضيلت و اخلاق گرديد.
دوستي حسين براي پيغمبر نه تنها از راه عاطفة فرزندي بود، بلكه برايسفارشاتي بود كه از زبان وحي گرفته و حسين را سببِ جاودانگي و استمرار رسالت و نبوتخود شناخت.
حسين، احياگرِ مجد و عظمت اسلام و سبب ابقاء حيات اجتماعي مسلمين برايهميشه گرديده و نقش او فراموش شدني نيست.
حسين و نسب
امام حسين از حيث نسب ممتازترين انسان هست؛ زيرا جدش رسول خدا (ص) ،مادرش فاطمه زهرا، پدرش علي مرتضي، برادرش حسن مجتبي، خواهرش زينب كبريو همسرش دختر يزدگرد پادشاه ساساني هست و اين نسب براي احدي نيست.
حسين و صورت و سيرت
خواند مير از شواهد النبوه نقل ميكند كه امام حسين (ع) صورتي زيبا و جماليمنور داشت كه چون در خانه تاريك مينشست از سفيدي رخسار مباركش محيط اطرافروشن ميشد و همه ميدانستند امام حسين (ع) هست.
حسين بن علي شخصاً داري مزايايي بود كه ديگران فاقد آن بودند وسرتاسرزندگيش عجيب بود؛ يكي آن كه شش ماهه به دنيا آمد و ديگر آن كه شهادتشبينظير بود. در قيام خونين او بسياري از كلمات عملاً ترجمه شد كه اگر حسين (ع) نبوداين كلمات معنا نميشد: عشق و اراده و صبر و فداكاري از جمله آن موارد هست. سالارشهيدان در حسن خلق، تواضع، ادب، بخشش، صله رحم، راستي، درستي، عبادت،فراست و ذكاوت، شجاعت و شهامت، آزادي و سعادت، فداكاري و گذشت، اميدواري وآرزو، شرافت و عشق، مرام و مسلك، صبر وبردباري، سياست ملي و مظلوميت اجتماعيداراي نبوغ فكري بود. اين كلمات را چنان معنا كرد كه تاكنون كسي چنين معنانكردههست.
امام حسين (ع) سرباز با شخصيت و فداكار اسلام هست كه درس آزادي و فداكاريو مجد و عظمت را به مسلمين آموخت و در صورت و سيرت بينظير و ممتاز بود.
حسين بر دوش پيغمبر (ص)
شيباني از عبدا.. بن شداد روايت ميكند كه پدرش گفته در يكي از اوقات نمازهايجماعت خدمت پيغمبر بودم ايشان حسن و حسين را بر دوش خود سوار كرده بود و چوننزديك شد، آنها را بر زمين گذاشت. آن گاه براي نماز جماعت تكبير گفت. هنگام سجودخيلي طول كشيد. من سر خود را بلند كردم، ديدم حسين بر پشت پيغمبر (ص) سوار شده.من دوباره به سجده رفتم. چون نماز تمام شد، بعضي گفتند: يا رسول الله ميان دو سجدهآنقدر طول دادي كه ما گمان كرديم امري حادث شده و يا وحي بر تو نازل شده، فرمود:هيچ كدام از آنها نبود، فقط پسرم حسين سوارم شده بود و من نخواستم او را پايين آورمصبر كردم تا خود فرود آيد.
ابوسعيد خدري روايت كرده كه حسين را ديدم دوان دوان نزد پيغمبر آمد. رسولخدا نماز ميخواند و حسين به گردنش آويخت و پيغمبر با دست او را گرفت و تا به ركوعرفت، او را دیدن داشت.
بخاري از ابوهريره نقل ميكند كه حسين و حسن نزد پيغمبر (ص) و در دامان مهر وعطوفت او بودند كه هوا تاريك شد. پيغمبر (ص) فرمود برويد به حجرة مادرتان. گفتندتاريك هست ما ميترسيم. ناگاه نوري ظاهر شد يا برقي زد و فضا را روشن كرد. حسنين بهخانة مادر رفتند.
ابو عمر بن عبدالله قرطبي نقل ميكند كه با چشم خود ديدم پيغمبر (ص) حسين راصدا ميكرد و او از دامان رسول الله بالا ميرفت. آن گاه دهان حسين را ميبوسيد وميگفت: خدايا من حسين را دوست دارم تو نيز او را دوست دار.
حسين و فدايي شدن ابراهيم
در ترجمه المستقصي نقل كردهاند كه پيغمبر (ص) امام حسين را بر زانوي راست وابراهيم را بر زانوي چپ خود نشانيده بود كه جبرئيل نازل شد و گفت: خدايت سلامميرساندو ميفرمايد اين دو فرزند را براي تو جمع نخواهد كرد و يكي را از تو باز خواهدگرفت، اينك بينديش و هر كدام را خواهي اختيار كن.
پيغمبر (ص) بر چهرة حسين و ابراهيم نگريست و فرمود: اگر حسين وفات كند ازمفارقت او دل من و علي و فاطمه هر سه خواهد سوخت، ولي اگر ابراهيم وفات يافت اكثردرد و حزن نصيب من خواهد شد و انتقال ابراهيم را قبول نمود و او را فداي حسين كرد وپس از سه روز ابراهيم مريض شد و وفات يافت.
حسين (ع) و لباسهاي مختلف
لباس، معرف فرد و اجتماع هست و با لباس ميتوان افراد و قبايل و ملل را از همتشخيص داد. سادگي و بيآلايشي لباس نمونة سادگي و بيآلايشي روح هست.
در روايتي مجلسي نقل ميكند كه در روز عيد حسنين لباس رنگارنگ، تن كودكانمردم ديدند و از جدشان لباس خواستند، جبرئيل لباس حرير سفيد آورد و آن گاه آنانلباس رنگين خواستند. طشتي آوردند جبرئيل آب ريخت و لباس حسن سبز و لباسحسين سرخ شد در اين موقع حسين پنج ساله بود.
حسين (ع) داراي لباسهاي بهشتي بود؛ يعني لباس مخصوص پيغمبر ازتافتههاي نرم بود كه فاطمه ۳ تهيه كرده بود و بر او ميپوشانيد و ميفرمود لباسبهشتيهست.
حسين در بزرگي لباسش همانند لباس پيغمبر و پدرش علي بوده. عمامه تيرهرنگ، پيراهن سفيد، نعلين يماني، انگشتر عقيق در دست داشت و ابن زياد براي واردشدن به كوفه همين حيله را كرد كه لباسي مانند لباس حسين پوشيد و نقاب بر او انداختتا كسي او را نشناسد و آن گاه وارد دارالاماره شد.
چند روايت در مورد حسنين
«سئل رسول الله (ص) ايما اهل بيتك احب اليك قال (ص) الحسن و الحسين»
از پيغمبر (ص) پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست داري، فرمود:حسن و حسين را.
شيخ طوسي از حديفه نقل ميكند كه پيغمبر (ص) فرمود: فرشتهاي بر من نازل شدكه تا آن زمان به زمين نيامده بود. سلام كرد «و ابشرني ان ابنتي فاطمه سيدة نساء اهلالجنه و ان الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة».
شيخ طبرسي نقل ميكند كه پيغمبر (ص) فرمود: روز قيامت عرش خدا را به نور حقزينت ميكنند. حسن طرف راست و حسين طرف چپ عرش قرار خواهند گرفت.
و در روايتي ديگر دربارة علي، فاطمه و حسن و حسين : فرمود: هر كس با آنانجنگ آورد، من با او به جنگ ميخيزم و هر آن كه تسليم آنها شود، من با او سر آشتيدارم.
رسول خدا (ص) دست حسنين را گرفت و فرمود: هر كه من و اين دو پسر و پدر آنهارا دوست دارد، روز قيامت در صف من قرار خواهد گرفت.
عايشه روايت كرده، يك روز صبح حسن و حسين و فاطمه و علي (ع) در زير عبايپيغمبر (ص) جمع شدند. آن گاه رسول خدا (ص) فرمود: ( انما يريد الله ليذهب عنكم الرجساهل البيت و يطهركم تطهيراً ) .
علاقة رسول خدا به اين دو فرزند، بر همه اصحاب آشكار بوده و همانطور كه دربارةامام حسين (ع) گذشت، پيامبر (ص) ميكوشيد تا مردم را از علاقه خود به اين دو امام آگاهكرده و حتي ميفرمود: خدايا دوست بدار كسي كه آنها را دوست بدارد: «من احبني فليحبهذين» ، و فرمود: «من أحب الحسن والحسين فقد أحبني، و من أبغضهما فقدابغضني» آن حضرت درباره اين دو برادر فرمود: هما ريحاني من الدنيا»، درباره امامحسين (ع) فضايل اختصاصي نيز آمده هست كه يكي از مشهورترين آنها، روايت «حسينمني و أنا من حسين» هست.
يحيي ابن سالم موصلي كه از غلامان امام حسين (ع) بود، ميگويد: با امام درحركت بوديم. به خانه رسيدند و آب طلبيدند. كنيزي با قدحي پر از آب بيرون آمد. امامپيش از نوش جان کردن آب «فضهاي» را درآورده به او دادند و فرمودند: اين را به اهلت بسيار، آنگاه به نوشيدن آب پرداختند.
از امام باقر (ع) روايت شده هست كه امام حسين (ع) در سفر حج پياده حركتميكرد، در حالي كه چهار پايان او پشت سر او حركت ميكردند.
نقل يك روايت هم در اخلاق امام حسين (ع) مناسب مينمايد. ابن ابي الدنيا نقلكرده هست كه امام حسين (ع) بر گروهي از فقيران عبور ميكرد كه سفره شان پهن بود وغذايي فقيرانه داشتند. وقتي امام را ديدند، حضرت را دعوت كردند. آن حضرت پياده شد وفرمود: ( ان الله لا يحب المستكبرين ) آن گاه نشست و با آنها غذا خورد. پس از آنفرمود: شما دعوت كرديد، من پيرفتم. اكنون من شما را دعوت ميكنم، بايد بپذيريد. پساز آن به رباب گفت: تا هرچه آماده كرده بياورد تا با هم بخورند.
اشتغال حسن و حسين (ع) در حضور پيغمبر (ص) به بازيهاي كشتي، خط نويسي،و «لعب المداحي» چاله بازي با ريگ و گودال و خاك و رقابت اسب سواري و تير اندازي وسبقت در نماز و وضو و غيره بوده هست.
سلمان فارسي روايت ميكند كه ديدم حسين در دامان پيغمبر (ص) بود و ميفرمود:تو سيد فرزند سيدي و پدر ساداتي، تو امام، فرزند امام و پدر ائمه هستي، تو حجت، فرزندحجت و پدر حجج خدايي، نُه تن از نسل تو حجت خدا هستند و نهمين آنها قائم ايشانهست.
خصال و مكارم اخلاق سيد الشهدا از زبان رسالت
شيخ صدوق در امالي از حديفه اليمان روايت ميكند كه ديدم رسول خدا دستحسين را گرفته و فرمود: يا ايها الناس هذا الحسين بن علي فاعرفوه فوالذي نفسي بيدهانه لفي الجنة و محبيه في الجنه و محبي محبيه في الجنة».
اي گروه مردم، اين هست حسين پسر علي بن ابيطالب، او را بشناسيد. قسم بهخدايي كه جان من بدست اوست، حسين در بهشت هست، دوستان حسين در بهشت اند ودوستانِ دوستان او نيز در بهشت خواهند بود.
نماز گزاردنِ حسين بر پدر و برادر و خواهرش
طبري در تاريخ كبير مينويسد: چون اميرالمؤمنين (ع) از جهان درگذشت. حسنو حسين و عبدالله بن جعفر عامل غسل و كفن و دفن او شدند و او را در پارچهايكفنكرده، دفن نمودند و بر او نماز خواندند و حسن (ع) نُه تكبير بر جنازة پدر گفت.
حسين (ع) و حج خانه خدا
مورد اتفاق مورخان هست كه حضرت حسين (ع) بيست وپنج سفر پياده از مدينه بهمكه براي حج رفته هست؛ يعني در مدت عمر، كه بيشتر سنوات آخر زندگي آن حضرتبوده، بيست وپنج بار به خانة خدا رفته هست.
حسين (ع) و كمك به مستمندان و صفات ممتاز ايشان
باري، حسين بن علي (ع) ظروف چوبي و قدح از پوست كدو داشتهاند كه در آن غذاميخوردند.
آن حضرت داراي اين صفات ممتاز بوده: مهمان را گرامي ميداشت، سائل رامحروم نميكرد و آنقدر ميداد كه بينياز ميشد. صله ارحام مينموده و به تمام ارحاممقرري ميداد تا بينياز گردند. با فقرا مجالست و معاشرت داشت و به درد دل آنهاميرسيد. پيادهها را سوار ميكرد. ارباب حوائج را به حاجت خود ميرسانيد. برهنهها راميپوشانيد. گرسنهها را سير ميكرد. قرض مقروضين را ادا مينمود. پشتيبان ضعفا بود.دوست و شفيق ايتام بود. محتاجان را ضمانت و اعانت ميكرد. هر مالي كه براي اوميرسيد يك جا به سائل ميداد تا ديگر گدايي نكند.
امام حسين (ع) به سائلي كه از راه دور سراغ خانة كريم آمده بود، از پشت در چهارهزار درهم يا دينار داد و از اين كه اندك هست، عذر خواست. با اين اخلاق و بخششحسين (ع) تمام فاميل و اقارب و عشيره و همسايگان و اهل مدينه و قبايل بدوي و اربابحوائج دور دست را فريفتة ملكات اخلاقي خود نمود.
در زير آسمان مردي شجاعتر از حسين نبود، زيرا شرايط ابراز شجاعت
در مواقع ابراز شجاعتِ پيغمبر (ص) و علي (ع) چنان نبود كه در جنگ حسين (ع) موجودبود.
حسين (ع) و شرافت
امام حسين (ع) فطرتاً شريف بوده، زيرا براي نجات ملت اسلام از هلاكت،اضمحلال و مرگ هميشگي قيام كرد و با بيان حق و حقيقت معاني شرف و شرافت را درخلال مسافرت خود براي مردم ترجمه كرد و اگر حسين (ع) با كردار و گفتار خود شرف رامعنا نكرده بود، بسياري ديگر از الفاظ واقعاً و در حقيت بدون معنا در ابهام ميماندند!
حسين بود كه شرافت محمد (ص) و آل محمد را روشن كرد و با فداكاري و سعي وعمل، خاندانش را در نجات بشر و هدايت و ارشاد جامعه با منطق عملي مبرهن و ثابتنمودو خطر بزرگي كه داشت مسلمين و اسلام را تهديد به مرگ ميكرد، به شرافت نفسخود برطرف فرمود. اقتدار و عظمت و شرافت را براي پيروان اسلام ثابت كرد ودرخشانترين مظاهر صفات فاضله را كه به شرافت ترجمه ميشود، بر مردم بيان فرمود ومليت اسلام را جاويدان فرمود.
حسين (ع) و صبر و شكيبايي
صبر وحوصله حسين به قدري بود كه جبرئيل دربارة صبر و عطش او گفت: آسماناز صبرش انگشت حيرت به دندان ميگزد او آنقدر صبر ميكند كه پوست بدن اطفالش ازتشنگي به هم جمع ميشود و لب هايش از رطوبت خالي و خشك ميگردد و باز هم بهدشمن نفرين نميكند، بلكه آنان را به دعا هدايت ميفرمايد و ميگويد: خداوندا اين قومرا هدايت فرما. «صغيرهم يميته العطش و كبيرهم جلده منكمش».
مورخان نوشتهاند: به قدري صبر حسين در مصيبت با اهميت و با عظمت بود كهدر روي كرة زمين مصيبتي چون مصيبت او رخ نداده و بزرگترين آثار مصيبت او صبرحسين هست.
حسين (ع) و علم و دانش
امام حسين (ع) در دانش وارث مقام نبوت و مكان امانت و ولايت و عصمت وطهارت بوده، علوم و دانش را از لسان وحي فرا گرفته و آنچه هم اخذ كرده به مرتبة علماليقين او رسيده و لذا هرچه علما و فضلاي مكتب اسلام مانند: ابن عباس و محمد حنفيهو.. خواستند حسين را از رأي خود منحرف كنند، چون علم اليقين در كار خود داشت مانندكوه پا برجا و استوار بر اجراء نقشه خود بود. انديشة امام حسين مانند ساعت منظم كارميكرد و هيچ حادثهاي او را متزلزل نميساخت.
حسين (ع) از نظر روحي و جسمي شبيه پيغمبر اكرم (ص) ميباشد.
بزرگ آيينهاي بود در برابر حق كه هر چه بود سراپا در اوست عكسپذير.
مراحل زندگي حسين بن علي (ع)
حسين بن علي (ع) مدت شش سال از دوران كودكي خود را در زمان جد بزرگوارخود سپري كرد و پس از رحلت آن حضرت، مدت سي سال در كنار پدرشاميرالمؤمنين (ع) زندگي كرد و در حوادث مهم دوران خلافت ايشان به صورت فعالشركت داشت. امام حسين (ع) در جنگهاي جمل، صفين و نهروان حضور داشت و دركنار پدر به جنگ با پيمان شكنان و ظالمان پرداخت. از آن حضرت خطبهاي از جنگصفين نقل شده هست كه ضمن آن مردم را به جنگ ترغيب ميكردند.
امام حسين (ع) در مراحل مقدماتي صفين در گرفتن مسير آب از دست شامياننقش داشت. امام علي (ع) پس از آن پيروزي فرمود: «هذا اول فتح ببركة الحسين (ع) ».
زماني عبيدالله بن عمر در صفين امام را صدا كرد و گفت كه پدر تو قريش را چنينو چنان كرده هست. امام او را متهم به پيروي از قاسطين كرده و فرمودند كه اينان به زوراسلام را قبول كردهاند، اما در اصل مسلمان نشدهاند.
پس از شهادت اميرمؤمنان (ع) (در سال چهلم هجري) مدت ده سال در صحنةسياسي و اجتماعي در كنار برادر بزرگ خود حسن بن علي (ع) قرار داشت و پس ازشهادت امام حسن (ع) (در سال پنجاه هجري) به مدت ده سال، در اوج قدرت معاوية بنابي سفيان، بارها با وي پنجه در افكند و پس از مرگ وي نيز در برابر حكومت پسرشيزيد قيام كرد و در محرم سال ۶۱ هجري در كربلا به شهادت رسيد.
امام حسين (ع) در دورة امامت برادرش، از سياست وي دفاع ميكرد. آن حضرتدر برابر درخواستهاي مكرر مردم عراق، براي آمدن آن حضرت به كوفه، حتي پس ازشهادت برادرش، حاضر به قبول رأي آنها نشده و فرمودند: تاوقتي معاويه زنده هست، نبايددست به اقدامي زد. معناي اين حرف آن بود كه امام در فاصلة ده سال به اجبار حكومتمعاويه را تحمل كردند. اين نكته مهمي در مواضع سياسي امام حسين (ع) هست كه كمترمورد توجه قرار گرفته هست، دليلش نيز آن هست كه ما، امام حسين (ع) را بيشتر از زاويهاقدام انقلابياش در كربلا ميشناسيم.
مناسبات امام و معاويه و گفتگوهايي كه در مواقع مختلف صورت گرفته، نشان ازتسليم ناپذيري امام از لحاظ سياسي در برابر پذيرش مشروعيت قطعي معاويه هست.يكي از مهمترين دلايل، نامة مفصل امام به معاويه هست كه ضمن آن به حقايق زياديدربارة جنايات معاويه در حق شيعيان امام علي (ع) اشاره شده هست. امام در اين نامه بهمعاويه نوشتند: من قصد جنگ و مخالفت با تو ندارم و…
در جاي ديگري نيز بلاذري خلاصة نامه را ذكر كرده كه يك جملة اضافه دارد. درآنجا آورده كه امام به معاويه نوشتند: «و ما أعلم فتنه أعظم من ولايتك هذه الامة».يعني من فتنهاي سهمگينتر از حكومت تو بر اين امت سراغ ندارم.
بعدها، وقتي معاويه رو در رو با حسين بن علي (ع) قرار گرفت، به او گفت: آياشنيدي ما بر سر حجر و اصحاب و شيعيان پدرت چه آورديم؟ امام فرمود چه كرديد؟معاويه گفت آنها را كشتيم، كفن كرديم، نماز بر آنان خوانديم و دفن كرديم. امام فرمود: امااگر ما ياران تو را بكشيم، نه آنها را كفن ميكنيم و نه بر آنها نماز ميخوانيم و نه دفنميكنيم.
آخرين بخش زندگاني امام حسين، يعني دوران امامت آن حضرت، مهمترينبخش زندگي او به شمار ميرود.
مبارزات حسين بن علي (ع) در دوران قبل از امامت
حسين بن علي (ع) از دوران نوجواني كه شاهد انحراف دستگاه حكومت اسلامياز مسير اصلي خود بود، از موضعگيريهاي سياسي پدر خود پيروي و حمايت ميكرد؛چنان كه در زمان خلافت عمر بن خطاب، روزي وارد مسجد شد و ديد عمر بر فراز منبرنشسته هست. با ديدن اين صحنه، بالاي منبر رفت و به عمر گفت: از منبر پدرم پايين بياو بالاي منبر پدرت برو!
عمر كه قافيه را باخته بود، گفت پدرم منبر نداشت! آن گاه او را در كنار خود نشانيد وپس از آن كه از منبر پايين آمد، او را به منزل خود برد و پرسيد: اين حرف را چه كسي بهتو ياد داده هست؟ او پاسخ داد: هيچ كس!
در جبهههاي نبرد با ناكثين و قاسطين
حسين بن علي (ع) در دوران خلافت پدرش، امير مؤمنان (ع) ، در صحنههايسياسي و نظامي در كنار آن حضرت قرار داشت. او در هر سه جنگي كه در اين دوران برايپدر ارجمندش پيش آمد، شركت فعال داشت.
در جنگ جمل فرماندهي جناح چپ سپاه اميرمؤمنان (ع) به عهده وي بود و درجنگ صفين، چه از راه سخنرانيهاي پرشور و تشويق ياران علي (ع) براي شركت درجنگ و چه از رهگذر پيكار با قاسطين، نقشي فعال داشت. در جريان حكميت نيز يكي ازشهود اين ماجرا، از طرف علي (ع) بود.
حسين بن علي (ع) پس از شهادت علي (ع) در كنار برادر خويش، رهبر و پيشوايزمان، حسن بن علي (ع) قرار گرفت، و هنگام حركت نيروهاي امام مجتبي (ع) به سمتشام، همراه آن حضرت در صحنههاي نظامي و پيشروي به سوي سپاه شام حضور داشت،و هنگامي كه معاويه به امام حسن (ع) پيشنهاد صلح كرد، امام حسن، او و عبدالله بنجعفر را فرا خواند و درباره اين پيشنهاد، با آن دو به گفتگو پرداخت و بالاخره
پس از متاركه جنگ وانعقاد پيمان صلح، همراه برادرش به منظقه مدينه بازگشت و همانجااقامتگزيد.
اوضاع سياسي و اجتماعي دوران امامت حسين (ع)
در زمان امام حسين (ع) انحراف از اصول و موازين اسلامي، كه از «سقيفه» شروعشده و در زمان عثمان گسترش يافته بود، به اوج خود رسيده بود، در آن زمان معاويه كهسالها از سوي خليفه دوم و سوم بعنوان استاندار در منطقه شام حكومت كرده وموقعيتخود را كاملاً تثبيت كرده بود، به اسم خليفه مسلمين سرنوشت و مقدرات كشور اسلامي رادر دست گرفته حزب ضد اسلامي اموي را بر امت اسلام مسلط ساخته بود و به كمكعمال ستمگر و يغماگر خود مانند: زياد بن ابيه، عمرو بن عاص و… حكومت سلطنتياستبدادي تشكيل داده و چهره اسلام را وارونه ساخته بود.
معاويه از يك سو، سياست فشار سياسي و اقتصادي را در مورد مسلمانان آزاده وراستين اعمال ميكرد و با كشتار، قتل، شكنجه و آزار و تحميل فقر و گرسنگي بر آنان ازهرگونه اعتراض و جنبش و مخالفت جلوگيري ميكرد و از سوي ديگر، با احيايتبعيضهاي نژادي و رقابتهاي قبيلهاي در ميان قبائل، آنان را به جان هم ميانداخت واز اين رهگذر نيروي آنان را تضعيف ميكرد تا خطري از ناحية آنان متوجه حكومت وينگردد، و از سوي سوم، به كمك عوامل مزدور خود با جعل حديث و تفسير و تأويل آياتقرآن به نفع خود، افكار عمومي را تخدير كرده، و به حكومت خودش وجهة مشروع ومقبول ميبخشيد. اين سياست ضد اسلامي، به اضافة عوامل ديگري همچون ترويجفرقههاي باطل نظير: جبريه و مرجئه كه از نظر عقيدتي با سياست معاويه همسو بودند،آثار شوم و مرگباري در جامعه بوجود آورده و سكوت تلخ و ذلت باري را بر جامعهحكمفرماساخته بود.
حسين و وفاداري در پيمان معاويه
حسين (ع) مثل اعلاي فضيلت و كمال و ارشاد و هدايت بود. او در همه حالمصالح عمومي را بر منافع شخصي ترجيح ميداد و دل نگران جامعه بود و در فكر استفادهشخصي نبود، بلكه همواره براي ملت اسلام و براي واژگون كردن نظام امويان تلاش كرد.
حسين با معاويه در صلح امام حسن پيمان بست كه قيام نكند و با آنكه معاويه بهشرايط صلح عمل نكرد، حسين بن علي (ع) راضي نشد شخصيت خود را با نقض عهد وپيمان شكني مانند معاويه خدشهدار نمايد، لذا در پيمان با معاويه پايدار بود. هيچ كسننوشته حسين در تمام عمرش يك دفعه پيمان شكني كرده باشد.
شيخ مفيد مينويسد: وقتي امام حسن (ع) درگذشت، مردم كوفه و شيعيانعلي (ع) از اطراف نامه نوشتند كه حاضرند معاويه را خلع كرده و با او بيعت كنند وليحسين بن علي (ع) قبول نكرد و فرمودند: «ميان من و معاويه عهديست كه وجدان مناجازه نميدهد، نقض عهد كنم. بنابراين تا معاويه زنده هست من بر عهد خود پايدارم وچون او در گذرد من دربارة تصميم خود تجديد نظر خواهم نمود.»
مخالفت حسين با معاويه در بيعت يزيد
ابن كثير شامي مينويسد: معاويه در سال پنجاه وسه هجري از مردم براي يزيدبيعت گرفت. حسين (ع) از كساني بود كه با او مخالفت كرد و حاضر به بيعت نشد و اهلكوفه در اين امر براي حسين (ع) نامه نوشته، كسب تكليف نمودند و اصرار داشتند كهحسين به كوفه رود تا با او بيعت كنند و به معاويه بفهمانند كه حاضر به قبول خلافت يزيدنخواهند بود و جمعي بسيار هم براي اين كار به مدينه آمدند كه شايد حسين را به بيعتراضي كنند كه اقلا پس از معاويه قبول زمامداري كند. چنانكه پدرش پس از عثمانتقاضاي مردم را قبول كرد.
ولي ابي عبدالله به آنان جواب منفي داد؛ زيرا نميخواست نقض عهد كند و تامعاويه زنده هست اختلاف و اغتشاش بر پا سازد. محمد حنفيه و ابو سعيد خدري و مسيببن نجيبه فرازي نيز اصرار داشتند ولي امام حسين (ع) آنها را قانع به صبر و بردباري كرد وفرمود در انتظار آينده باشيد.
امام حسين (ع) در تحولات اجتماعي و دعوتهاي متوالي در اين ده سال، بسيارسياست روشني را تعقيب كرد وبا مردم با كمال تدبير عمل نموده و همه را به آيندهايپرغوغا توجه داد.
دربار يزيد مركز انواع فساد و گناه شده بود و بيديني دربار او در جامعه چنانگسترش يافته بود كه در دوران حكومت كوتاهش، حتي محيط مقدسي همچون «مكه» و«مدينه» نيز آلوده شده بود. يزيد سرانجام جان خود را در راه هوسراني از دست داد و افراطدر شرابخواري سبب مسموميت ومرگ وي گرديد.
او بيش از چهار سال پس از فاجعة عاشورا زنده نماند، اما اين ننگ و رسوايي رابراي ابد براي خاندان بني اميه به ارث گذاشت. به طوري كه هر يك از خلفاي اموياندكي عقل و درايت داشتند از تكرار كارهاي يزيد پرهيز ميكردند.
شواهد و مدارك فساد و آلودگي يزيد و زندگي ننگين و حكومت پليد وي به قدريزياد هست كه طرح آنها از حدود اين بحث فشرده خارج هست.
پيام آوران قيام كربلا
هر قيام و نهضتي از دو بخش «خون» و «پيام» تشكيل ميگردد. مقصود از بخشخون، مبارزات خونين و قيام مسلحانه هست كه مسلتزم كشتن و كشته شدن و جانبازي درراه آرمان مقدس هست. مقصود از بخش پيام نيز، رساندن و ابلاغ پيام انقلاب و بيانآرمانها و اهداف آن هست.
در پيروزي يك انقلاب اهميت بخش دوم كمتر از بخش اول نيست، زيرا اگراهداف و آرمانهاي يك انقلاب در سطح جامعه تبيين نشود، انقلاب از حمايت وپشتيباني مردم برخوردار نميگردد و كانون اصلي بدست فراموشي سپرده ميشود، و چهبسا گرفتار تحريفها و دگرگونيها ميشود.
با بررسي قيام مقدس امام حسين (ع) اين دو بخش كاملاً در آن به چشم ميخورد؛زيرا انقلاب امام حسين (ع) تا عصر عاشورا مظهر بخش اول؛ يعني بخش خون و شهادتو ايثار خون بود و رهبر و پرچمدار آن نيز خود حسين (ع) بود در حالي كه بخش دوم آن ازعصر عاشورا آغاز گرديد و پرچمدار آن امام زين العابدين و زينب كبري ۸ بودند كه پيامانقلاب و شهادت سرخ آن حضرت و يارانش را با سخنان آتشين خود به اطلاع افكارعمومي رساندند و طبل رسوايي حكومت پليد اموي را به صدا درآوردند.
با توجه به تبليغات بسيار گسترده و دامنه داري كه حكومت اموي از زمان معاويه بهبعد بر ضد اهل بيت (به ويژه در منطقة شام) در راه انداخته بود، بيشك اگر بازماندگانحسين (ع) به افشاگري و بيدارسازي نميپرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرتهايزمان، قيام و نهضت بزرگ و جاويدان آن حضرت را در طول تاريخ لوث ميكردند و چهرةآن را وارونه نشان ميدادند.
آثار سياسي رخداد كربلا در شيعه
واقعة كربلا از حوادث تعيين كننده در جريان تكوين شيعه در تاريخ هست.ميدانيم كه مباني تشيع، به ويژه اساسيترين آنها در اصل آن، يعني امامت در قرآن وسنت يافت ميشود. اما جدايي تاريخي شيعه از ديگر گروههاي موجود در جامعه، بهتدريج صورت گرفته هست. سنت و انديشهاي كه از دورة خلافت امام علي (ع) به يادگارماند، تا حدودي به شيعه از لحاظ فكري انسجام بخشيد. حمايت امويان از اسلام ساختةخودشان كه سياست گزاريهاي معاويه اجازه نداده بود، ماهيت و فاصلة آن با اسلامواقعي آشكار شود، در جريان به خلافت رسيدن يزيد وضوح بيشتري يافت. در حادثةكربلا جدايي تاريخ شيعه از ساير گروههايي كه تحت تأثير اسلام مورد حمايت امويانبودند. قطعي شد. از آن پس تشخيص و تشخص شيعه از ديگر گروهها ـ گروهي كه ازسنت و سيرة علي و جانشيان او پيروي ميكردند ـ كاملاً ممكن بود.
در ميان شيعيان گروهي از هر حيث تابع ائمه بوده و آنها را وصي پيامبر (ص) ومنتخب او ميدانستند. از سوي ديگر گروههايي از مردم عراق و بعضي مناطق ديگر تنهابرتري علويان را بر امويان در نظر داشته و تشيع آنها در همين حد بود. افرادي كه در كربلادر كنار امام حسين (ع) در شهادت رسيدند، از شيعياني بودند كه امامت را تنها حقعلي (ع) و فرزندانش ميدانستند. خود امام (ع) در موارد متعددي از مردم خواست تا حق رابه اهلش بسپارند و او را ياري كنند، زيرا امويان غاصب اين حق هستند.
حكمت شهادت امام حسين (ع)
جنبش كربلا به عنوان يك نهضت مقدس مذهبي و يك حركت سياسي از نوعانقلابي آن، پايدارترين جنبش در فرهنگ سياسي شيعه هست. اين جنبش، نهضتي براياحياي احكام دين، زدودن انحرافات ديني و سياسي و جايگزين كردن حكومتي علوي بهجاي نظام اموي بوده هست. جنبش كربلا از زاويه دستيابي به اهداف خود حاوي نوعيشكست و نوعي پيروزي بود. شكست سياسي با توجه به پذيرفتن اين كه هدف سرنگونيحكومت اموي و ايجاد دولتي علوي بوده هست. پيروزي معنوي به دليل تحكيمآرمانهاي معنوي اصيل و ديني در جامعه اسلامي. اگر كسي سرنگوني حكومت اموي رادر شمار اهداف امام حسين (ع) نياورد، شايد شكست سياسي را هم نپذيرد.
حقيقت آن هست كه جنبش كربلا را بايد آخرين تلاش سياسي ممكن برايبازگرداندن حكومت به آل علي (ع) تلقي كرد. كوچكترين ترديدي وجود ندارد كهامامعلي (ع) حق خويش را پس از رسول خدا (ص) از دست رفته ميديد، اما به دلايليسكوت كرد. پس از عمر، انتظار آن را داشت تا حق به حقدار بازگردد. در اين باره خودوشيعيانش نظير مقداد و عمار تلاش كردند، اما اين تلاشها به جايي نرسيد. پس از آن دردورة عثمان، امام چنين احساس كرد كه در شرايط جديد، رهبري جامعه چشم اندازموفقي ندارد، با اين حال اصرار مردم اور ا اميدوار كرد. اين اميد در طي چهارسال و نه ماهاقدامات سختِ امام براي رهبري صحيح بر باد رفت. تلاش محدود و نوميدانةامامحسن (ع) هم به سرعت در هم شكسته شد. اكنون بايد انتظار بيست سالهاي تا مرگمعاويه مطرحميشد. امام حسين (ع) اين مدت را صبر كرد، گرچه در اين مدتاعتراضاتي بر معاويه در زمينههاي سياسي به ويژه قتل برخي شيعيان داشت.
در سالهاي آخر حيات ننگين معاويه حرف از ولايت عهدي يزيد به ميان آمد،امام حسين (ع) مخالفت كرد، اما چندن اميدي نبود. با اين حال امام در مقام امامتنميتوانست تحمل كند.
با روي كار آمدن يزيد، امام از روي اعتراض به مكه آمد. اينجا بود كه روزنة اميدياز سمت شرق گشوده شد. عراق چند بار تجربه ناميموني را پشت سر گذاشته بود، اما چهميشد كرد. اگر قرار بود اقدامي صورت گيرد، نه در شام و حجاز بلكه فقط در عراق ممكنبود. آيا ممكن بود كه يك بار ديگر به كمك مسلمانان عراق كه شيعيان در آن بودند،حكومت اموي را سرنگون كرد ودولت علوي را برپا نمود؟ ظاهر امر، يعني حمايتهايگستردهاي كه خبر آنها به امام رسيد، اين امر را تا اندازهاي تأييد ميكرد. امام فرصت را ازدست نداد اما وقتي به كوفه نزديك شد، اوضاع دگرگون شده بود. او در برابر سپاه ابن زيادقرار گرفت. حرف از تسليم شدن و بيعت با يزيد بود. امام نپذيرفت. نتيجه آن شد كههمراه ياران محدودش در كربلا به شهادت رسيد.
علامه مجلسي مينويسد:
و بايد دانست كه مذلتهاي دنيا موجب مزيد عزت ايشان هست و دوست خدا بهاينها ذليل نميگردد. آنها كه خواستند ايشان را ذليل گردانند، اكنون اسم ايشان به غير ازلعن و نفرين در زمين مذكور نميشود و نسلهاي ايشان منقرض شدند و نشاني ازقبرهاي ايشان نيست وحق تعالي اسم آن بزرگواران را بلند گردانيده و علوم و كمالاتايشان عالم را فرا گرفته و دوست و دشمن بر ايشان در نماز و غير نماز صلوات ميفرستندو به شفاعت ايشان دردرگاه خدا حاجت ميطلبند، و رئوس منابر و منارهها را و وجوه دنانيرو دراهم را به اسم نامي ايشان مزين ميگردانند، و پادشاهان روي زمين وسلاطين باتمكين به طوع و رغبت از روي اخلاص روي بر خاك آستان ايشان ميمالند، و هر روزچندين هزار كس به بركت زيارت ايشان مغفور ميگردند، چندين هزار كس به بركتلعنت بر دشمنان ايشان مستحق بهشت ميگردند، و چندين هزار كس از بركت گريستنبر ايشان و محزون گرديدن از مصائب ايشان صحيفة سيئات خود را از لوث گناهميشويند، و چندين هزار كس به بركت اخبار و نشر آثار ايشان به سعادات ابدي فايزميگردند، و چندين هزار كس به بركت احاديث ايشان به درجة معرفت و يقين ميرسند،وچندين هزار كس به متابعت آثار ايشان و اقتداي به سنت ايشان به مكارم اخلاق ومحاسن آداب محلي ميگردند، و چندين هزار كور ظاهر و باطن در روضات مقدساتايشان شفا مييابندو آلاف و الوف از مبتلاي به بلاهاي جسماني و روحاني از دارالشفايبيوت رفيعه و علوم منيعة ايشان صحت مييابند.
حرف آخر
زندگاني پنجاه وهفت سالة حسين (ع) قدم به قدم اعجازانگيز بوده. از مولود وميلاد، از شيرخوارگي و كودكي، از شباب و جواني، از شجاعت و شهامت، از جود و بخشش،از وفا و صداقت، از حفظ ناموس و احترام قانون، از حمايت مظلوم و خصم ظالم، از عبادتو فضيلت، از مسافرت و معاشرت و حتي شهادتش همه حيرتآور هست.
راستي اين چه رازي هست كه پاكان تاريخ، عموماً مظلومان تاريخ هستند؟ گويااين يك سنت تاريخي هست كه مظلومان تلخي ستم را بر خود هموار كنند، و آوارگي رابپذيرند، تا بتوانند مظلومان را نصرت و آوارگان بشري را به سامان برسانند.
نتيجهگيري
حسين بن علي از جهات فضيلت و كمال اخلاقي بر همه كس برتري داشته هست.
حسين (ع) از جهت امامت و ولايت با پدر وبرادرش در يك سطح قرار داشتهاند وساير ائمه هدي هم در همان صف بودهاند، ولي هر يك از آنها در بروز خصال ومكارمشخصي يك اهميت و مزيت خاصي داشتهاند و از ميان همه آنها حسين ويژگي خاصيدارد، زيرا او مكتب تربيتي خاصي گشود و در مكتب عملي خود درس فضيلت و اخلاق دادوروش اخلاقي او و پرورش تربيتي او چنان بود كه پيغمبر (ص) و علي (ع) و خلفا و اصحابهمه در اكرام و احترام او تأكيد و مبالغه داشتند و حتي معاويه كه رقيب سرسخت او وپدرش برادرش بود در حضور و غياب به حسين نهايت احترامرا ميكرد و اعتراف به مقام وفضيلت او مينمود.
امام حسين سرباز با شخصيت و فداكار اسلام بودكه درس آزادي و فداكاري و مجدو عظمت به مسلمين آموخت و درصورت و سيرت بينظير و ممتاز بود، و بايد همه،زندگاني امام حسين را همچون مشعل فروزان، الگو و پيشرو همه جانبة راه زندگاني خودقرار دهند.
اي كه مأيوس از همه سويي به سوي عشق رو كنقبلة دل هاست اين دل هرچه خواهي آرزو كن
در آتش خشم ايزدي سوخته كيستهر كس كه نمود قصد آزار حسين
چكيده
اِنَّ الحُسينَ مِصْباحُ هدي و سَفينَةُ نَجاةِ
تاريخ گذشته، تومار بازي هست در برابر تومار بسته آينده. بهوسيلة اين تومار باز،بايد بخش بسته را گشود و خطوط حركت آينده را ترسيم كرد، و از زندگاني گذشتگاندرسهايي فراوان آموخت.
اين مقاله براساس سرگذشت و زندگاني مقدس سرور و سالار شهيدان امامحسين (ع) تنظيم گرديده، و هدف از نوشتن اين مقاله يادآوري و الگو قراردادن زندگانيمبارك ايشان، همانند مشعل فروزان، در مسير زندگي همه ميباشد.
امام حسين (ع) از جهات فضيلت و كمال اخلاقي بر همه كس برتري و رجحانداشته هست. عشق و اراده، صبر و فداكاري، حسن خلق، تواضع، ادب، بخشش، صله رحم،راستي، درستي، عبادت، فراست و ذكاوت، شجاعت و شهامت، آزادي و سعادت، فداكاري وگذشت، اميدواري و آرزو، شرافت و عشق، مرام و مسلك، سياست ملي و مظلوميتاجتماعي، بر همه كس صراحت دارد كه اگر حسين (ع) نبود اين كلمات معنا نميشد.
حسين (ع) از جهت امامت و ولايت با پدر و برادرش در يك سطح قرار داشتهاند وساير ائمه هدي هم در همان صف بودهاند ولي هر يك از آنها در بروز خصال و مكارمشخصي يك اهميت و مزيت خاصي داشتهاند و از ميان همه آنها حسين (ع) ويژگيخاصي دارد، زيرا او مكتب تربيتي خاصي گشود و در مكتب عملي خود درس فضيلت واخلاق داد و روش اخلاقي او و پرورش تربيتي او چنان بود كه پيغمبر (ص) و علي (ع) و خلفاو اصحاب همه، در اكرام و احترام او تأكيد و مبالغه داشتند و حتي معاويه كه رقيبسرسخت او، پدرش و برادرش بود حضوراً و غياباً نسبت به حسين نهايت احترام ميكرد واعتراف به مقام و فضيلت او مينمود.
اي كه مأيوس از همه سوئي به سوي عشق رو كنقبله دلهاست اين دل هر چه خواهي آرزو كن
منابع:
۱ ـ عماد الدين حسين اصفهاني (عمادزاده)، زندگاني امام حسين (ع) ، محمد، ۶۸٫
۲ ـ مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان اسلام، مؤسسة تحقيقاتي و تعليماتيامامصادق (ع) ، قم ۷۸٫
۳ ـ رسول جعفريان، تاريخ خلفا،دفتر نشر الهادي، قم، ۷۷٫
۴ ـ رسول جعفريان، حيات فكري و سياسي امامت شيعه، انصاريان، قم ۷۶٫
۵ ـ سيد هاشم رسولي محلاتي، زندگاني امام حسين (ع) ، علميه اسلاميه.
۶ ـ مهدي پيشوايي، پژوهشي پيرامون زندگي امام حسين (ع) ، قم، ۵۸٫
۷ ـ محسن غرويان، پرتوي از كلام امام حسين (ع) ، شفق، ۷۲٫
۸ ـ سيد جعفر شهيدي، قيام حسين (ع) ، دفتر نشر فرهنگي اسلامي، ۵۹٫
۹ـ مجموعه مقالات، انگيزه قيام امام حسين (ع) ، شفق.
امام حسین و زندگینامه اما حسین (ع)
منبع : پورتال یک
لطفا نظر خود را درباره امام حسین و زندگینامه اما حسین (ع) با ما در میان بگذارید.
بدون دیدگاه