۱۵ نکته از ابعاد پروژه «نفوذ از طریق برجام»

از مک‌دونالدیزه شدن فرهنگ تا کشف نقشه استراتژیک علمی کشور

۱.
تعبیر قرآنی «یا ایها الذین امنوا لا تتبعوا خطوات الشیطان» ناظر به مسئله
نفوذ گام به گام شیطان می باشد. (المیزان جلد ۸ صفحه۴۲)؛ «خطوه» در اصطلاح
عرب، به جای پای باقی مانده در برف یا شنزار اشاره دارد و در صورتی که فرد
به آن «جای پا» «اعتماد» کند و در جای آن قدم بگذارد پای او در برف یا
شنزار فرو رفته و متوقف می شود. خطوه از روشهای فریب شیطان می باشد که مرحوم
علامه طباطبایی آن را به «نفوذ گام به گام شیطان» تفسیر نموده می باشد. هر چند
بر اساس آیه شریفه «قل الله اسرع مکراً»، مکر شیطان در پازل مکر الهی می باشد
اما یکی از پیچیده ترین انواع «مکر» شیطان، «خطوه» و «نفوذ تدریجی، مرحله
ای و گام به گام» می باشد.

۲. نفوذ در ادبیات «پسابرجام» یک
واژه بدیع، متفاوت، پیچیده و از جهتی «جدیدالصدور» در فضای سیاسی فرهنگی
کشور می باشد که رهبر انقلاب با تولید ادبیات نظری نو، به چارچوب مفهومی جدید
برای آن می اندیشند؛ این نفوذ شامل بر ۲ قسم می باشد:

۲-۱)
نفوذ از طریق ، مسیر ، مجرا ، معبر و ممشای برجام و متون سه گانه «توافق
وین»،  «قطعنامه ۲۲۳۱» و «نقشه راه Road Map آژانس انرژِی اتمی و ایران».
دربرابراین قسم از اقسام نفوذ باید به استراتژی «خوانش نقادانه با ارجاع به
متن برجام» جهت بررسی دقیق اشکالات متون سه گانه فوق که مکرراً توسط رهبر
انقلاب تاکید شده می باشد توجه نمود. (تأکید رهبر انقلاب در پاسخ به نامه رئیس
جمهور و خطبه های نماز عید فطر).

مصادیق نفوذ از طریق متن برجام شامل بر موارد زیر می باشد:

الف) نفوذ استراتژیک (کشف نقشه آتی علمی کشور)

ب)
نفوذ صنعتی (کشف ابعاد پیشرفت صنعتی کشور از طریق کنترل اقلام دوگانه که
شامل ۳۰۰ قلم از اصلی ترین نیازهای صنعت کشور می باشد و طبعاً کنترل اقلام
دوگانه مهندسی، کشور راقفل می کند)

ج) نفوذ اطلاعاتی (با تعبیه حفره های امنیتی متعدد در متن برجام)

د) نفوذ نظامی (به بهانه راستی آزمائی آژانس در موضوع PMD و بازدید از مراکز حساس نظامی کشور)

هـ) نفوذ دفاعی (با از بین بردن ساختارها و زیرساختهای بازدارندگی دفاعی کشور در قطعنامه ۲۲۳۱)

و) نفوذ اقتصادی (با حفظ قوانین و زیرساختهای تحریمها در متن برجام)

ز) نفوذ امنیتی (از طریق کاهش حساسیتهای امنیتی و عادی سازی دسترسی به مراکز حساس نظام)

ح) نفوذ ژئوپلتیک (متن توافق هسته ای جزئی از چارچوب ژئوپلتیک آمریکا در قسمت و بخشی از طراحی قسمت ای غرب می باشد)

ط)
نفوذ محاسباتی (از طریق اختلال در دستگاه محاسباتی که اندراج در نظام بین
الملل را برای حل مشکل آب پیشنهاد می دهد و به گران فروشی توافق بد منجر می
شود)

۲-۲) نفوذ به عنوان تبعات و نتایج برجام که صرف نظر
از خود برجام اهمیت و حتی اولویت «التفات و توجه» ویژه دارد و به مصادیق آن
در ۵ عرصه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و اطلاعاتی اشاره خواهیم کرد.
البته هرچند مسأله نفوذ اعمِّ از برجام می باشد ولی باید به مسأله اخصّ یعنی
«برجام» به مثابه هسته اصلی نفوذ التفات کرد.

۳. با توجه
به آنکه نفوذ در ادبیات فضای متأخر کشور، معنای گسترده تر و موسع تر از
معانی امنیتی و اطلاعاتی سابق دارد باید چهار پروژه زیر در پروسه و زنجیره
الف) فهم عمیق معانی نفوذ و نیز ب) کشف دقیق مصادیق آن و همچنین ج) اصطیاد و
استنباط صحیح غایات دشمن در این مرحله از تاریخ انقلاب اسلامی به درستی طی
شود تا نقشه جامعی از ۱- بستر ها و زمینه های نفوذ ۲- علل و عوامل نفوذ ۳-
اهمیت و غایات نفوذ ۴- ابزارهای نفوذ ۵- موانع حرکت دشمن در پروژه نفوذ
داشته باشیم.

پروژه اول: ترمینولوژی (مفهوم شناسی) نفوذ از طریق برجام و مسائل پسابرجام

پروژه دوم:  متدلوژی (روش شناسی) نفوذ

پروژه سوم: اپیستمولوژی (معرفت شناسی) نفوذ و کشف بایدها و نبایدهای جبهه خودی در برابر جبهه معارض

پروژه چهارم:  اپیدمولوژی (فراگیرسازی) پروژه نفوذ

۴.
ساحات نفوذ و عرصه های مانور دشمن حداقل در ۵ عرصه فرهنگی، اجتماعی،
اقتصادی، سیاسی و اطلاعاتی- امنیتی قابل تقسیم می باشد. فصل مشترک (قدر متقین) و
فصل مقوم (وجه ممیزه) هر ساحت و عرصه باید شناسایی و برای آن تدبیر شود.
اجمالاً باید دانست:

الف) نفوذ اقتصادی با ابزار ظاهری
تجارت و بازرگانی و ورود کالاهای آمریکایی و باز شدن پای شرکتهای آمریکایی
با هدف تشدید وابستگی اقتصادی کشور به شریان جهانی اقتصاد و هضم شدن در
اقتصاد کاپیتالیستی طراحی شده می باشد.

ب) نفوذ سیاسی از طریق
عادی سازی و قبح شکنی از نشست و برخاست با آمریکایی ها و به قدرت رساندن
جریان غربگرا و لیبرال از طریق انتخابات با هدف دموکراتیزه کردن لیبرالیسم
در کشور ایران دنبال می شود. موج جدید حمله به شورای نگهبان، متفاوت از
امواج قبلی و در واقع گام اول پروژه نفوذ سیاسی می باشد.

به نفوذ اجتماعی و فرهنگی در ادامه تفصیلاً خواهیم پرداخت.  

۵.
از حیث مخاطب شناسی، نفوذ در طبقه نخبگانی و خواص سیاسی (طبقه الیت) با
نفوذ در طیف تودگانی و عامه مردم تفاوت های محتوایی و شکلی (کالبدی) دارد.
در مخاطب متفاوت، لایه ها، سطوح، و فازهای نفوذ و نیز مبدأ و مقصد نفوذ
تفاوت میکند. هر چند روش های مرتبط با این دو طیف مخاطب گاهی متداخل، گاهی
متباین، گاهی عام و خاص من وجه و گاهی عام و خاص مطلق می باشد.

۶.
نفوذ در لایه های نخبگانی نوعاً از جنس گزاره های هستی شناسانه
(آنتولوژیک) و انگاره هایی می باشد که نگرش به جهان و عوامل موثر بر پدیده ها و
رخدادها را شکل می دهد. مثلاً پذیرش و یا رد مفهوم توکل به خدا و یا
اعتقاد به آنکه رزق ما در دست خداست یا کفار (امریکا) یک نگرش هستی شناسانه
می باشد. طبعا دستکاری در گزاره های هستی شناسانه، نتایج معرفت شناسانه
(اپیستمولوژیک) در رفتار و پورتال یک های نخبگان بدنبال خواهد داشت. معطل ماندن
ظرفیتهای اقتصاد کشور و در انتظار گشایش خارجی بودن به جای جدی گرفتن
اقتصاد مقاومتی، هنوز هم از اصلی ترین خطرات و تهدیدات کشور می باشد. رعد و برق
بی باران در اقتصاد، نسل آینده را دچار مشکلات عدیده ای خواهد کرد.

شیوه
اساسی نفوذ در لایه های خواص انقلابی، ایجاد «انگاره های آلترناتیو
(جایگزین)» (Alternative  approaches) می باشد. نخبه ای که تا دیروز به مفهوم
«مقاومت» و انگاره «ایستادگی» مومن و باورمند بوده اکنون «مچ انداختن با
استکبار» را غلط و مدل های مقاومت را بن بست می داند. تعامل و مذاکره برای
او نه یک وسیله بلکه هدف میانی و یا غایی میشود و اساساً برای استکبار و
شیطان، مصداق امروزی و خارجی سراغ ندارد. طراحان نفوذ به شیوه «مدلاسیون
مذاکرات هسته ای» (مدل‌سازی از نتایج مذاکره) به نخبگان «القا» و یا
«تلقین» میکنند که همین مسیر، در سایر گره گاه ها و گلوگاه ها تنها مسیر
موفق می باشد.

۷. نفوذ در توده های مردم و عموم جامعه نوعاً در
لایه های کارکردی (functional) و موضوعی (Topical) می باشد. این لایه معطوف به
لایه نمادها و رفتارهای مردم می باشد، رفتارهایی که توسط باور عوض شکل یافته
خواص مورد اشاره در بند قبل تایید، تبلیغ و یا ترویج میشود.

دشمن
بعد از مدلاسیون و مدل سازی و پیروزی نمایی برای خواص غرب گرا، غرب اندیش،
غرب باور و یا غرب پرست به تغییرذائقه تودگانی و تصرف ساحات شیوه زیستن و
سبک زندگی مردم (Life Style) وارد خواهد شد. تجلی فرهنگی نفوذ با نمادهای
سبک زندگی آمریکایی (American Life Style)، آغاز فروپاشی سیاسی و اجتماعی
انقلاب اسلامی می باشد و در این پروژه به غایت خطرناک، «مک دونالدیزاسیون» و
«کوکاکولازیشن»، «والت دیزنی» و باربی وارد عمل خواهند شد. (درادامه توضیح
خواهیم داد)

۸. نفوذ از جهتی معطوف به ۳ فاز الف: بینشی
(شناخت) ب: گرایشی (عواطف و امیال) و ج: کنشی (رفتار) می باشد فلذا مکر وبرنامه
دشمن گاهی ناظر به عواطف و امیال و گرایشات مردم و گاهی معطوف به شناخت و
بینشهای خواص و یا مردم می باشد و البته گاهی ناظر به رفتارها، نمادها و کنش
های افراد می باشد. مثلا از مصادیق نفوذ سیاسی ناظر به بینش های دولتمردان: پل
زدن از مسأله هسته ای (با القای دروغ موفقیت معامله هسته ای و برجام) به
مسائل قسمت ای در راستای سیاستهای مقاومت زدایی و اسلام ستیزی آمریکاست
ویا از نمونه های نفوذ فرهنگی ناظر به گرایشات مردم، ایجاد علقه در ضمیر
ناخودآگاه مردم (با تاکید بر طبقه ثروتمندان و اشراف) به سمت نمادهای مصرفی
و تبرّجی سبک زندگی آمریکایی و اروپایی- مسیحی می باشد.

۹.
روشها و ابزارهای نفوذ عمدتاً شامل بر سه متد امتحان پس داده الف) تطمیع ب)
تهدید ج) تبلیغ می باشد. روش‌هایی که حتی توسط معاویه، یزید و ابن زیاد آزمایش
شده و امتحان پس داده می باشد. در متد اول (تهدید)، دشمن، و دنباله های داخلی
او، مردم را از جنگ احتمالی می ترسانند و تنها راه برداشته شدن سایه شوم
جنگ را تعامل با شیطان و استکبار (وادادگی و کوتاه آمدن) میدانند.

دشمن و رسانه های متکثر و دنباله های داخل او برای آنکه روش تهدید کارگر افتد اجازه نمی دهند دو حرف اساسی شنیده شود:

اولا:
 بازخوانی تجربه تاریخی ملت ما و عقل و خردبشری اثبات میکند که دشمن غدار
در صورت احساس ضعف در طرف مقابل خود، به تهاجم و حمله مصمم تر می شود.
جریان نفوذ اجازه نمی دهد ملت به این تجربه پورتال یک بیاندیشد که اساساً و
اتفاقاً وادادگی عامل تشجیع دشمن و در مقابل مقاومت عامل بازدارندگی می باشد.

ثانیاً:
دشمن و جریان نفوذ اجازه نمی دهد که به مردم توضیح داده شود که قطعنامه
۲۲۳۱، موانع جنگ را برداشته و نه سایه جنگ را. اگر فقط و فقط متن قطعنامه
۲۲۳۱ برای مردم خوانش شود، افرادی که تحصیلات ابتدایی هم دارند می فهمند
کشور به جنگ نزدیک شده و قدرت دفاعی کشور در صورت اجرای قطعنامه خطرناک
آسیب اساسی می خورد.

متد و روش «تهدید» زمانی کارامد و کارآست که «تهدید شونده» بترسد.

جریان
نفوذ از روش تطمیع نیز بهره می‌برد القای دروغ آنکه «اگر پولهای بلوکه شده
آزاد شود وضعتان خوب خواهد شد» گزاره ی مکرر تکرار شونده جریان نفوذ می باشد.

استفاده
از متد تبلیغ نیز با حجم رسانه های پوشش دهنده ی افکار دشمن از اوضح
واضحات می باشد. در برابر روش تبلیغ، لازم می باشد ماهیت افکار دشمن از میان حرفهای
پربغض او نشان داده شود. (قد بدت البغضاء من افداههم و ما تخفی صدورهم
اکبر) نفوذ با هدف نسخ (براندازی و محو نظام اسلامی) از روش مسخ (استحاله
هویتی) بهره می‌برد.

۱۰. نفوذ فرهنگی که بروز شده پروژه
«ناتوی فرهنگی» در شرایط پسابرجام می باشد احتمالاً خطرناک ترین بخش پروژه نفوذ
باشد. تصویر صف بستن مردم در شوروی سابق در برابر فروشگاه های مک دونالد
برای میل کردن سیب زمینی سرخ کرده آمریکایی! یکی از عوامل اصلی فروپاشی رژِیم
کمونیستی بود. دشمن تمایل دارد تصاویری از این صف ها از میادین اصلی تهران
به دنیا مخابره کند تا این صف ها را نماد پشیمانی از انقلاب اسلامی جلوه
دهد.

اگر مانع بزرگ پروژه جهانی سازی آمریکایی، ایران جسور
و پیشرفته می باشد باید این جسارت و پیشرفت با هم شکسته شود و چه فرصتی بهتر
از برجام و پسابرجام.

نفوذ فرهنگی ازطریق جهانی سازی فرهنگ
آمریکایی در زیست بوم ایران اسلامی و جهانی شدن فرهنگ لیبرالیستی و
اومانیستی را می توان گسترش و حاکمیت فرهنگی خاص در پهنه جهانی دانست که
این فرهنگ در پروسه ای خاص و با استفاده از ابزارهای مناسب، اندیشه خود را
به کل دنیا و از جمله ایران صادر میکند .

بسیاری از
متفکران مطالعات فرهنگی معتقدند که جدای از رقابت درون تمدنی در غرب بر سر
پروژه جهانی شدن، این شاخصه های فرهنگ آمریکایی می باشد که توانسته می باشد در
پروسه بعد از جنگ جهانی دوم خود را مطرح کرده و پس از فروپاشی شوروی خود را
با استفاده از امکانات بی مانند تکنولوژیک آمریکا، از رسانه ها گرفته تا
میلیتاریسم خشن آمریکایی، به تقریبا تمامی نقاط هدف تسری دهد تا جایی که
فرانسوی ها نیز از تهاجم فرهنگی آمریکا گله  می کنند.

۱)
فراموشی خدا ۲) مصرف گرایی افراطی ۳) حاکمیت رسانه ها ۴) فروپاشی خانواده و
۵) پوچی ناشی از بحران هویت را می توان پنج مولفه اصلی جهانی شدن فرهنگی
در این دوره تلخ تاریخی دانست.

مصرف گرایی، سیستم و نظامی
اجتماعی وتاریخی می باشد که با انقلاب صنعتی در غرب و همچنین با گسترش و
فراگیری کاپیتالیزم جهانی که با این انقلاب و همچنین با انقلاب فرانسه در
قرن هجدهم بوقوع پیوست و دامنه آن در طول زمان به نقاط مختلف دنیا گسترش
یافت، همزاد می باشد.

آنچه در این پروسه اتفاق افتاد این بود
که در اثر ماشینی شدن تولید، مازاد تولید زیادی بوجود آمده بود که بایستی
این مازاد تولید به فروش می رسید و اصطلاحا مصرف می شد.

از اینرو، استراتژی هایی توسط سرمایه داران برای ترغیب توده های مردم به مصرف پیگیری شد که مشهورترین آن تبلیغات می باشد.

مصرف
گرایی تا آنجا پیش رفت که پابه پای کاپیتالیسم تبدیل به فرهنگ هژمون و
ایدئولوژی شد و ذائقه مردم را آنطور که می خواست ساخت و اجتماعی کرد تا همه
مردم به عنوان مصرف کننده، در خدمت انباشت سرمایه باشند، و برای این
منظور، ترغیب آنان به مصرف بیش از نیازهای معمول معیشتی یکی از کلیدی ترین
ترفندها بود.

لذا در اینجا قبل از اینکه حتی کالایی ساخته
شود، نیاز آن در مردم ساخته شده می باشد ومردم منتظر آن هستند و وظیفه اصلی
رسانه های غربی، تولید این نیاز می باشد.

فرهنگ مصرفی که اوج
آنرا می توان در فرهنگ آمریکایی تماشا نمود، با استفاده از ابزارهای موثر
رسانه ای که ایالات متحده در اختیار دارد، امروزه کمابیش سایه خود را در
همه کشورها انداخته می باشد.

رقابت بر سر مصرف بیشتر و فرهنگ
مصرفی، الگوهای هویت یابی را نیز در جهان امروز تحت تاثیر خود قرار داده
می باشد و عناصر فرهنگ های سنتی را با چالشی بنیادین مواجه نموده می باشد و خود
تبدیل به هویتی جدید برای مردم شده می باشد.

برجسته ترین وجه
آمریکایی شدن جهان و فرافکنی فرهنگ آمریکایی در پروژه جهانی شدن را می توان
در تولید، توزیع و مصرف محصولات آمریکایی در سراسر دنیا دانست و مصادیق
اصلی آن را می توان کوکاکولاریزاسیون و مکدونالدیزاسیون دانست که نمادهای
فرهنگ مصرفی آمریکایی هستند.

مک دونالد که از نظر نظریه
پردازانی همچون «جورج ریتزر» عالی ترین درجه عقلانیت ابزاری در جهان مدرن
می باشد، یکی از کلیدواژه های جهانی شدن به سبک آمریکایی می باشد که در ظاهر تنها
یک رستوران می باشد و کارکرد ظاهری اش سیرنمودن مردم و کمک به بقای آنان می باشد.

مک
دونالد بزرگترین رستوران زنجیره ای غذای آماده (Fast Food) جهان می باشد که
روزانه به۶۸  میلیون مشتری در ۱۱۹ کشور جهان سرویس می دهد. این رستوران در
واقع چیزی بیش از یک رستوران معمولی با کارکردهای مشخص هر رستوران دیگر
می باشد.

مک دونالد در واقع نمادی از آمریکایی شدن و سبک زندگی
آمریکایی و بطور کلی نمادی از وسترنیزاسیون، لیبرالیزاسیون و تجلی نظامات
مدرنیته به سبک آمریکایی می باشد.

در واقع در پشت این کارکردهای ظاهری رستورانی مک دونالد، مفاهیم مصرف گرایی و سبک زندگی آمریکایی نهفته می باشد.

مک
دونالد کنش های انسانی را یکدست و استاندارد می کند و همه را به یک شکل در
می آورد. در واقع، ممکن است آن زمان که در اواخر دهه چهل میلادی این رستوران
افتتاح شد و از قضا در همان دوره زمانی اعضای آلمانی مکتب فرانکفورت در
ایالات متحده زندگی می کردند، هیچکدام نمی توانستند پیش بینی کنند که این
رستوران بعد از چند دهه موضوع همان نقد فرهنگی مدرنی خواهد بود که آنان
بنیان گذاشتند.

سیر صعودی فتح سنگر به سنگر کشورهای جهان توسط مک دونالد از ابتدای تاسیس آن تاکنون بی سابقه بوده می باشد.

این
سیر در بعد از فروپاشی شوروی در اواخر دهه هشتاد و اوایل نود به اوج خود
رسید و همچنان که ولفگانگ بکر (Wolfgang Becker) در فیلم خداحافظ لنین
(Good Bye, Lenin) نشان داده می باشد، اولین چیزی که به عنوان سمبل آمریکا به
اروپای شرقی جداشده از کمونیسم رسید، مکدونالد بود.

بنابراین بیراه نخواهد بود اگر مک دونالد را یکی از سمبل های اصلی گسترش فرهنگ مصرفی آمریکایی در جهان بدانیم.

سمبلی که فتح سنگر به سنگر تمامی کشورها را در دستور کار خود قرار داده می باشد.

در برابر پروژه خطرناک مکدونالدیزاسیون و انتقال سبک زندگی مصرفی آمریکایی چه باید کرد؟

الف) تکرار پربسامد مبانی انقلاب با ادبیات عقلانی، خواص پسند و عوام فهم

ب) پیگیری بی رودربایستی مطالبات امامین انقلاب از دولت ها

ج) تاکید مستدل بر منافع و برکات مقاومت

د) تبلیغ نکات کارآمد سبک زندگی دینی و اسلامی و آرامش ناشی از آن

این چهار راهکار فوری ترین وظیفه تبلیغی نیروهای انقلاب در برابر جریان نفوذ فرهنگی و فکری می باشد.

۱۱.
بعد از شکست پروژه کودتای مخملی و رنگی در کشورهای غیرهمسو با غرب (و
رسوایی مدل ایرانیزه شدن آن کودتا در فتنه ۸۸)، اولویت سرویس های اطلاعاتی
غربی که مشغول عملیات براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران هستند، پیشبرد
پروژه «دموکراسی های هدایت شده» می باشد. آمریکاییها ابایی ندارند که از هدف
گذاری میانی «تاثیر بر انتخابات مجلس ایران» در نتیجه مذاکرات هسته ای حرف
بگویند و برخی ناشی گری های برخی مقامات دولتی (نظیر درد دل وزیر خارجه
ایران با آمریکاییها) مؤید این برنامه مشترک غرب و غربگراهای داخلی می باشد.

اگر
«دموکراسی هدایت شده» نیاز به تیم رسانه ای «بزک آمریکا» دارد، مقابله با
جریان نفوذ نیاز به پادزهر «افشای حقیقت و ماهیت آمریکا» دارد.

پادوهای
رسانه ای بزک آمریکا، با دوگانه «اوبامای خوب-نتانیاهو بد» به غسل تعمید
رییس جمهور دموکرات آمریکا مشغولند و دروغ پربسامد «همصدایی مخالفان برجام
با اسراییل» را مقدمه کتمان سند استراتژیک منتشر شده صهیونیستها قرار می
دهند. سندی که از رضایت تام و تمام مقامات امنیتی و نظامی اسراییل از توافق
وین می گوید.

۱۲. نفوذ فرهنگی شامل نفوذ در کشف نقشه
استراتژِیک علمی جمهوری اسلامی نیز می شود. در این مرحله اطلاعات به ظاهر
بی اهمیت از پیشرفت های حوزه های High tech مورد توجه قرار می گیرد که در
این باره حرف فراوان می باشد.

۱۳. خطر نفوذ «توهم» نیست بلکه
نفوذ، «اسم کوچک کوچک رمز» و «ابَر استراتژی» آمریکا در مدیریت شرایط فعلی در جهت
براندازی نظام اسلامی می باشد که از ۱) «اسناد امنیت ملی و راهبردی»، ۲) مواضع
دولتمردان و مقامات آمریکایی، ۳) راهبردهای نهادهای امنیتی و اطلاعاتی
آمریکا نظیر شورای امنیت ملی و ۱۶ نهاد اطلاعاتی و ۴) توصیه ها و گزارشات
اتاق های فکر و اندیشکده های دولتی و غیر دولتی آمریکایی استخراج شده می باشد.
مثلاً عوض تاکتیک ایالات متحده از «تقابل و تعارض» به «تعامل و ارتباط»
پیشنهاد اتاق فکر وزارت خارجه به دولت اوباما بوده می باشد.

هر
چند دبّه سیستماتیک در DNA آمریکائیهاست اما این بار آمریکاییها و
صهیونیستها از «میز مذاکرات»، «کلاس دیکته» ساختند و حالا نوبت زنگ انشاء
می باشد. «نفوذ» انشائی می باشد که شاگردان غرب در گوش هم‌کلاسی‌های خود می‌خوانند.

۱۴. آمریکایی ها دلایل متعددی برای عوض تاکتیک دارند. آنها حداقل به ۶ دلیل زیر به استراتژی نفوذ پناه آورده‌اند:

۱. تحریمها و تهدیدات نظامی و عملیات اطلاعاتی مانع از پیشرفت دانش و فنآوری هسته ای ایران نشد.

۲.
تحریمها، عملیات اطلاعاتی و سیاستهای نرم افزاری، ثبات سیاسی ایران را به
هم نریخت و مردم در مقابل نظام قرار نگرفتند و پروژه فتنه ۸۸ نیز به شکست
کامل انجامید.

۳. تحریمها، دیپلماسی هوشمندانه و سیاست های منزوی‌سازی، حمایتها و فعالیتهای موفق قسمت ای ایران را متوقف نکرد.

۴. تحریمها و ایران هراسی باعث مهار ایدئولوژی الهام بخشی ایران و عمق استراتژیک آن نگردید.

۵. تحریمها و شدیدترین سیاستهای سخت‌گیرانه مانع از پیشروندگی ایران در زمینه تسلیحاتی و موشکی نشد.

۶. گزینه نظامی در جنگ نیابتی با شکست مواجه شد.

۱۵.
فرآیند نفوذ (Trend)، ورودی (Input) و خروجی (Output) و بازخورد
(Feedback) خواهد داشت. خروجی این فرایند برای آمریکا حداقل در هفت عرصه
آشکار خواهد شد:

۱. نفوذ و جدایی بین ایران با جنبش های اسلامی و گروههای مقاومت

۲. نفوذ در بین رهبران و نخبگان موثر در بیداری اسلامی و ناامیدسازی آنان

۳.
درگیرسازی جمهوری اسلامی برای همکاری در حل بحرانهای قسمت ای (تبدیل کردن
ایران به شریکی میانه رو و سازنده در مسائل قسمت ای)، ایران در این حالت
دشمن را نه متخاصم بلکه حداکثر رقیب خود می‌پندارد

۴. نفوذ برای کم‌رنگ شدن مسابقه با استکبار در قسمت از طریق تبلیغ گسترده کوتاه آمدن ایران به عنوان مظهر و سمبل مقاومت

۵. فایده مند جلوه دادن همکاری قسمت ای به جای تقابل و تعارض

۶. تبدیل مدل مذاکرات هسته ای به جایگزینی برای مسابقه و مقاومت (جایگزینی دیپلماسی وادادگی و مذاکره به جای مقاومت و مسابقه)

۷.
مدیریت رفتار ایران از طریق دادن نقش‌های تعریف شده در قسمت (غرب مایل
می باشد با ایرانِ پیش‌بینی‌پذیر و حرف‌گوش‌کن تعامل کند، نه ایران انقلابی و
غیر قابل پیش‌بینی که از محو اسرائیل حرف می‌گوید)

 

«برجام»
چاهی می باشد که به جای آب، به فاضلاب رسیده می باشد؛ برجامِ بدفرجام و توافق
ناموفق هسته‌ای، خطرناک‌تر و فاجعه‌بارتر از آن می باشد که در نظام مقتدر
جمهوری اسلامی، به تصویب و تایید برسد. روزهای آتی این حقیقت را نشان خواهد
داد؛ کافی می باشد مواضع رهبر حکیم انقلاب در دیدار خبرگان ملت در تاریخ
(۱۲/۶/۹۴) و دیدار با توده‌های مردم در تاریخ (۱۸/۶/۹۴) را بازخوانی کنیم.
آمریکاییها هم خوب می دانند در نظام اسلامی، تصمیم نهایی را چه کسی
می‌گیرد. از پروژه نفوذ معاویه کاری بر نمی‌آید اگر ابوموسی اشعری‌ها در
بند غیرت مالک باشند.