عذاب مرد میخ فروش!
- بهدست:
- دستهبندی: مطالب جدید
عذاب مرد میخ فروش!
پورتال تفریحی پورتال ۱ :: لطفا در ادامه عذاب مرد میخ فروش! را ببینید.
حکایت؛
عذاب مرد میخ فروش!
من در لشکر عمر بن سعد بودم و فقط در لشکر ميخ چادر ميفروختم.
فضل بن زبير ميگويد: نزد «سدي» نشسته بودم که مردي وارد شد و کنار ما نشست، يک لحظه متوجه شديم که بدنش بوي «صمغ»( صمغ، شيرهاي هست که از بعضي درختان مانند صنوبر گرفته ميشود.) ميدهد. «سدي» به او گفت «صمغ» ميفروشي؟ او گفت: خير! «سدي» گفت: اين بو براي چيست؟ آن مرد گفت: من در لشکر عمر بن سعد بودم و فقط در لشکر ميخ چادر ميفروختم. بعد از روز عاشورا، رسول خدا صلي الله عليه و آله را در خواب ديدم و در کنار آن حضرت، حضرت علي عليهالسلام و امام حسين عليهالسلام نيز حضور داشتند و ديدم که رسول خدا صلي الله عليه و آله به اصحاب امام حسين عليه السلام آب مي دهد. من هم در کنار رسول خدا صلي الله عليه و آله تقاضاي آب کردم؛ ولي آن حضرت از آب دادن به من خودداري کردند و فرمودند: آيا تو نبودي که به دشمنان ما کمک کردي؟ گفتم يا رسول الله! من فقط ميخ ميفروختم، در همين حال رسول خدا صلي الله عليه و آله به حضرت علي عليهالسلام رو کردند و فرمودند: به او صمغ بخوران. حضرت علي عليهالسلام هم جامي به من دادند و من از آن خوردم، وقتي که بيدار شدم، تا سه روز از مخرج بول من، صمغ بيرون ميآمد، سپس آن حالت بر طرف شد؛ ولي بوي آن باقي ماند. «سدي» به او گفت: نان گندم بخور و هر چه از نباتات هست بخور و از آب فرات نيز بنوش؛ يعني هر چه دوست داري بخور، براي اين که هرگز فکر نميکنم بهشت را دیدن کني. ( مدينةالمعاجز، ج ۴، ص ۸۷٫ ) منبع: کرامات حسينيه و عباسيه ؛ موسي رمضاني پور نوبت چاپ: هفتم تاريخ چاپ: زمستان ۱۳۸۶ چاپ: محمد (ص) ناشر: صالحان صفحات ۷۱ و ۷۲
۲۹/۰۷/۱۳۹۴ – ۰۸:۰۰
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين نوشته: ۲]
عذاب مرد میخ فروش!
منبع : پورتال پورتال یک
لطفا نظر خود را درباره عذاب مرد میخ فروش! با ما در میان بگذارید.
بدون دیدگاه